زنگ تلفن پدرم، موقع پایان سال، بارها و بارها به صدا در می آید. اقای فلانی…اینقدر پول …آقای فلانی این کار …اقای فلانی … پدرم هم، همیشه با حوصله پاسخشان را می دهد. از او می پرسم: چرا همیشه اخر سال تلفنتون زیاد زنگ می خوره؟ لبخندی می زنه و می گه : همه انسانیم. جوابش را متوحه نشدم. چه ربطی به انسان بودن ما داره. در طول سال زنگ ها کمتر به صدا در می یاد. و گاهی که پدر ، به آنان زنگ می زند، حتی جواب سلامی هم نمی شنود. می گویم چرا؟ می گوید: همه انسانیم. فکر می کنم که چرا وقتی خودشان کار دارند، تماس می گیرند و وقتی دیگران حتی برای احوالپرسی تماس می گیرند، از ترس اینکه کاری داشته باشند، پاسخی نمی دهند؟ همین طور سوال ها در ذهنم ردیف می شد. تا بزرگ تر شدم…
رفته بودم حرم. کنار ضریح حضرت معصومه. علیها السلام..خلوت بود. موقع افطار. خانمی بلند بلند می گفت: خانم، گرفتاریم . مریض داریم. مریضم رو شفا بده. آنقدر ناله هایش عمیق بود که فقط برای او دعا کردم. باز هم گوش دادم. دیگری می گفت همه معتادین را … پسر من رو هم…برایش دعا کردم. اگر چه لایق دعا نیستم. دیگری می گفت: دخترم ازدواج کنه…دیگری خانه و سرپناه…دیگری مال و وسعت رزق…دیگری…نشنیدم کسی بگوید: خانم جان، بی بی جان، متشکرم . با اینکه خیلی حاجت می دهند اما سپاس را نشنیدم. اگر پدرم بود می پرسیدم ازش چرا؟ و او می گفت: همه ما انسانیم.
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَليلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ 1
هنگامى كه انسان را زيانى رسد، پروردگار خود را مى خواند و بسوى او باز مى گردد امّا هنگامى كه نعمتى از خود به او عطا كند، آنچه را به خاطر آن قبلًا خدا را مى خواند از ياد مى برد و براى خداوند همتايانى قرار مى دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد بگو: «چند روزى از كفرت بهره گير كه از دوزخيانى!
چقدر زیباست، داشتن درد. داشتن مشکل. داشتن سختی. اگر این ها باعث شود که همیشه به یاد خدا باشی. اگر این ها باعث شود غافل نشوی و جزو دسته کفران نعمت ها و بالتبع دوزخیان نشوی.
خدایا، غفلت از تو را نمی خواهم. اگر قرار است به عافیت و تندرستی غافل باشم، مرا دردی ده که غفلت از یادت نکنم. که تو خود این دعا را به استجابت رسانده ای. چه اینکه مولای من، تو خود گفته ای: .
..و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالسقم و لو صحّت جسمه لأفسده ذلك...2،
و هم از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به بيمارى اصلاح نمى شود، و اگر تندرست باشد تندرستى ايمانش را تباه مى گرداند،
وقتی بدانم، این بلا و مشکل من، کفاره گناهانم هست 3، این بلا و مشکل من، عامل یاد کردن خدایم هست، آیا راضی از این بلاها و مشکلات نخواهم شد؟ چرا . خواهم شد. راضی ام به قضا و قدرت. الحمد لله.
خدایا، ممنونتم که با بارش نعماتت، مانع می شوی که یادت را فراموش کنم. همواره مربی ام باش. آمین
پاورقی:
1. وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَليلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ (زمر 8)نگامى كه انسان را زيانى رسد، پروردگار خود را مى خواند و بسوى او باز مى گردد امّا هنگامى كه نعمتى از خود به او عطا كند، آنچه را به خاطر آن قبلًا خدا را مى خواند از ياد مى برد و براى خداوند همتايانى قرار مىدهد تا مردم را از راه او منحرف سازد بگو: «چند روزى از كفرت بهره گير كه از دوزخيانى! (ترجمه آيت الله مكارم )
2. في الحديث القدسي «و إنّ من عبادي المؤمنين لمن يريد الباب من العبادة فأكفّه عنه لئلاّ يدخله عجب فيفسده؟ و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالفقر و لو أغنيته لأفسده، و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالغنى و لو أفقرته لأفسده ذلك، و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالسقم و لو صحّت جسمه لأفسده ذلك، و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالصحّة و لو أسقمته لأفسده ذلك، و إنّى ادبّر عبادي لعلمي بقلوبهم فإنّي عليم خبير» المحجة البيضاء، جلد1، ص: 223 از بندگان مؤمن من كسى است كه مى خواهد پارهاى عبادتها را انجام دهد، ليكن من او را از آن باز مىدارم. تا خود بينى او را فرا نگيرد و ايمانش را تباه كند و نيز از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به فقر و نادارى اصلاح نمىشود، و اگر او را دارا و توانگر كنم، توانگرى ايمانش را تباه مىكند، و هم از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به بيمارى اصلاح نمىشود، و اگر تندرست باشد تندرستى ايمانش را تباه مىگرداند، و نيز از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به تندرستى اصلاح نمىشود، و اگر او را بيمار كنم بيمارى ايمانش را تباه مىسازد، و من بندگانم را با آگاهى كه به دل و انديشه آنها دارم اداره مىكنم، زيرا که من دانا و آگاهم.
3. رسولُ اللّه ِ صلي الله عليه وآله : إنّ المؤمنَ إذا قارَفَ الذُّنوبَ ابتُلِىَ بها بالفَقرِ ، فإن كانَ فى ذلكَ كفّارةٌ لِذُنوبِهِ وإلاّ ابتُلِىَ بالمَرضِ ، فإن كانَ ذلكَ كفّارةً لِذُنوبِهِ وإلاّ ابتُلِىَ بالخَوفِ مِن السُّلطانِ يَطلُبُهُ ، فإن كانَ ذلكَ كفّارةً لِذُنوبِهِ وإلاّ ضُيِّقَ علَيهِ عِندَ خُروجِ نفسِهِ ، حتّي يَلقَي اللّه َ حِينَ يَلقاهُ وما لَهُ مِن ذنبٍ يَدَّعِيهِ علَيهِ فَيَأمُرُ بهِ إلي الجَنَّةِ (بحار الأنوار : 81/199/56 .) پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : هر گاه مؤمن گناه كند ، به سبب آن گناهان گرفتار فقر شود . اگر آن فقر، گناهانش را پاك نكرد، به بيماري مبتلا شود واگر آن هم گناهانش را نزدود، به ترس از تعقيب قدرت حاكمه گرفتار آيد واگر اين نيز گناهانش را پاك نكرد هنگام مردن بسختي جان دهد، تا آن كه سرانجام خدا را بدون گناهي كه به سبب آن بازخواست شود ، ديدار كند ودستور رسد كه او را به بهشت برند .
* الإمامُ الرِّضا عليه السلام : المَرَضُ للمؤمنِ تَطهيرٌ ورَحمَةٌ ، وللكافِرِ تَعذِيبٌ ولَعنَةٌ ، وإنّ المَرَضَ لا يَزالُ بالمؤمنِ حتّي لا يكونَ علَيهِ ذَنبٌ . (ثواب الأعمال : 229/1 ) امام رضا عليه السلام : بيماري براي مؤمن تطهير ورحمت است وبراي كافر، عذاب ولعنت . بيماري همواره با مؤمن هست، تا آن كه گناهانش بكلي پاك شود
* رسولُ اللّه ِ صلي الله عليه وآله : ما أصابَ المؤمنَ مِن نَصَبٍ ولا وَصَبٍ ولا حَزَنٍ حتّي الهَمُّ يُهِمُّهُ إلاّ كَفَّرَ اللّه ُ بهِ عَنهُ مِن سيّئاتِهِ . (تحف العقول : 38 .) پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : هيچ رنج ودرد واندوه وحتي نگراني خاطري به مؤمن نرسد جز اين كه خداوند بدان گناهانش را بزدايد .
* رسولُ اللّه ِ صلي الله عليه وآله : إذا كَثُرَت ذُنوبُ المؤمِنِ ولم يَكن لَهُ مِن العَمَلِ ما يُكَفِّرُها ابتَلاهُ اللّه ُ بالحُزنِ لِيُكَفِّرَها بهِ عَنهُ (الدعوات : 120/288 .) پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : هر گاه گناهان مؤمن زياد شود واو را عملي نباشد كه آن گناهان را پاك گرداند ، خداوند او را به اندوه مبتلا سازد، تا بدان سبب گناهانش را بزدايد