• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

الحمد لله الذی .....

18 دی 1390 توسط قلم

تو وبلاگی خوندم، که درباره خدا چه زیبا نوشته بود. پاورقی رو نگاه کردم دیدم دعای ابوحمزه است. خوندم ببینم که توی این دعا خدا رو چه جوری حمد کرده اند.خوندم و نوشتم و نوشتم و آخرش به این نتیجه رسیدم که فقط خودشه که شایستگی هر نوع حمدی رو داره. الحمد لله

اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذي اَدْعوُهُ فَيجيبُني وَ اِنْ كُنْتُ بَطيـئاً حينَ يدْعوُني

خدا را من حمد می‌كنم كه وقتی او را می‌خواهم و می‌خوانم ، مرا اجابت می‌كند. گرچه هر وقت او مرا خواست، من با كُندی به طرف او حركت می‌كنم و گاهی هم ممكن است این راه را طی نكنم.

وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي اَسْئَلُهُ فَيعْطيني وَاِنْ كُنْتُ بَخيلاً حينَ يسْتَقْرِضُني

خدای را حمد می‌كنم كه هر چه از او خواستم به من می‌دهد و اگر خود خدا از من استقراض كند به عنوان قرض الحسنه من كُندی می‌كنم و بُخل می‌ورزم

وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي اُناديهِ كُلَّما شِئْتُ لِحاجَتي وَاَخْلوُ بِهِ حَيثُ شِئْتُ لِسِرِّي بِغَيرِ شَفيـع فَيقْضي لي حاجَتي

و ستايش خدايي را كه هرگاه براي حاجتي بخواهم او را ندا كنم و هر زمان بخواهم براي راز و نياز بدون واسطه با او خلوت كنم و او حاجتم را برآورد.

اَلْحَمْدُللهِِ الَّذي لا اَدْعُو غَيرَهُ وَلَوْ دَعَوْتُ غَيرَهُ لَمْ يسْتَجِبْ لي دُعآئي

خدای را شكر می‌كنم كه من فقط او را می‌خوانم . غیر او را نمی‌خوانم . اگر غیر او را بخوانم ، استجابت نمی‌كنم .

وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي لا اَرْجُو غَيرَهُ وَلَوْ رَجَوْتُ غَيرَهُ لاََخْلَفَ رَجآئي

ستايش خدايي را كه به‌جز او اميد ندارم و اگر من به غیر خدا امیدوار باشم یا كار از دست آنها ساخته نیست، یا اگر ساخته باشد خُلفه رجاء می‌كنند؛ یعنی به امید من بها نمی‌دهند. در حقیقت از غیر خدا كاری ساخته نیست.

وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي وَكَلَني اِلَيهِ فَاَكْرَمَني وَلَمْ يكِلْني اِلَي النّاسِ فَيهينُوني

و ستايش خدايي را كه مرا به حضرت خود واگذار كرده و از اين رو به من اكرام كرده و به مردم واگذارم نكرده كه مرا خواركنند

وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي تَحَبَّبَ اِلَي وَهُوَ غَنِي عَنّي

و ستايش خدايي را كه با من دوستي كند در صورتي كه از من بي نياز است

وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي يحْلُمُ عَنّي حَتّي كَاَ نّي لا ذَنْبَ لي فَرَبّي اَحْمَدُ شَيء عِنْدي وَاَحَقُّ بِحَمْدي

ستايش خدايي را كه نسبت به من بردباري كند تا به جايي كه گويا گناهي ندارم .پس پروردگار من ستوده‌ترين چيزها است نزد من خدا از هر موجودی حمیدتر، محبوب‌تر و شایسته‌تر برای حمد است .

شرح  وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي يحْلُمُ عَنّي حَتّي كَاَ نّي لا ذَنْبَ لي فَرَبّي اَحْمَدُ شَيء عِنْدي وَاَحَقُّ بِحَمْد(دعای ابوحمزه) از زبان آیت الله جوادی آملی:

خدا از هر موجودی حمیدتر، محبوب‌تر و شایسته‌تر برای حمد است . چرا ؟ برای این كه خدا خود را دوست ما معرفی كرده است . فرمود: إنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحبِبْكُمُ الله ( آل عمران / آیه 31). خدا بندگانش را دوست دارد.

مؤمنین را دوست دارد و مانند آن تَحبُّب كرده، اظهار محبّت كرده. نسبت به ما دوستی می‌كند با این كه از ما بی‌نیاز است كاملاً، این یك.
خدا از زشتی‌های ما صرف نظر كرده، حلیمانه با ما برخورد كرده كه گویا اصلاً گناهی از ما سر نزده، دو .
وَ هُوَ یَحلُم . از این جهت خدا محمودترین اشیاء و شایسته‌ترین اشیاء به حمد است. برای این كه در كمال بزرگواری و بی‌نیازی خود را نسبت به ما محبّ نشان می‌دهد. و در كمال حلیم و صبور و بردبار بودن از همه گناهان ما می‌گذرد كه گویا اصلاً گناهی از ما صادر نشده است. خوب چنین موجودی دارای بهترین نعمت است و نعمت او هم به ما می‌رسد، لذا شایسته بهترین نعمت است و نعمت او هم به ما می‌رسد، لذا شایسته بهترین حمد است. غیر خدا نه از ما بی نیازند، نه نسبت به ما تَحبُّب دارند، اظهار محبّت می‌كنند. نه از لغزش‌های ما می‌گذرند.

پس شایسته حمد نیستند. در اینگونه از موارد احمد بودن و أحقّ به حمد بودن أفعَل تعیینی است نه تفضیلی. یعنی تنها كسی كه شایسته حمد است خدای سبحان آن است. امیدواریم خدای سبحان حمد و ثنای همگان را بپذیرد.

 3 نظر

قلم

18 دی 1390 توسط قلم
دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری    
که امشب می‌نویسد زی نویسد باز فردا ری

قلم را هم تراشد او رقاع و نسخ و غیر آن    
قلم گوید که تسلیمم تو دانی من کیم باری
گهی رویش سیه دارد گهی در موی خود مالد    
گه او را سرنگون دارد گهی سازد بدو کاری
به یک رقعه جهانی را قلم بکشد کند بی‌سر    
به یک رقعه قرانی را رهاند از بلا آری
کر و فر قلم باشد به قدر حرمت کاتب    
اگر در دست سلطانی اگر در کف سالاری

سرش را می‌شکافد او برای آنچ او داند    
که جالینوس به داند صلاح حال بیماری
نیارد آن قلم گفتن به عقل خویش تحسینی    
نداند آن قلم کردن به طبع خویش انکاری

اگر او را قلم خوانم و اگر او را علم خوانم    
در او هوش است و بی‌هوشی زهی بی‌هوش هشیاری
نگنجد در خرد وصفش که او را جمع ضدین است    
چه بی‌ترکیب ترکیبی عجب مجبور مختاری
 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6

اسلایدر

سلام
خوش آمدید.
ان شاالله که مطالب خوبی رو بتونم ازتون یاد بگیرم و به دعای شما به کار ببندم.
از همه دوستانی که نظر می ذارن و به بنده، نکته جدیدی یاد می دن ممنونم.
یه خواهش هم دارم، نظرات خصوصیتون رو، در موارد خیلی ضروری، برام بزارین.
سپاس.
------------------------------------
مطالب این وبلاگ، از قلم حقیر است و اگر قصور و یا نقصانی دیدید ممنون می شم متذکر شوید.
------------------------------------
شاید بپرسین اسم وبلاگم یعنی چی. تعریفش رو بخونین و مفهومش رو فکر کنین که چرا این رو انتخاب کردم. به نتیجه رسیدید خوشحال می شم با من در میون بزارین
..........
قط‌زن ابزاری است که در آخرین مرحلهٔ تراشیدن قلم‌نی، نوک آن را روی این بستر قرار داده با یک فشار ناگهانی در زاویه مطلوب قطع می‌کنند. قط‌زن در عین حال که باید سخت و غیرقابل انعطاف باشد باید در مقابل قلمتراش کمی نرمش و انعطاف داشته باشد تا به تیغه آن آسیب نرساند.

موضوعات

  • همه
  • اعتقادی
    • خداشناسی
    • انسان شناسی
  • اشعار
  • اخلاقی
  • ارتباط با خدا
  • همه
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس