سرمشق
این بار می خواهم به زعم برخی ها، کودکانه بنویسم.
یادم هست وقتی انشا می نوشتیم، معلممان اول جمله را می گفت و ما کاملش می کردیم.
دلم می خواست می شنیدم صدای پر مهرش را که سخت مشتاق شنیدنش هستم.
دلم می خواست حس می کردم گرمای دستانش را و به مهر این گرما، آرامم می کرد.
دلم می خواست صدای قدم هایش را می شنیدم تا سر بلند کرده و نگاه کنم که آری! خود اوست.
دلم می خواست هایم زیاد بود موقع انشا نوشتن و همیشه در دل هم باقی می ماند.
سرمشق بعدی معلم، ایکاش بود. همیشه دلم می خواست هایم را در قالب ایکاش می گفتم و معلممان لبخند زنان، گوش می کرد به روی خود نمی آورد که تکراری است.
ایکاش می توانستم صدایش را بشنوم. ایکاش می توانستم صورتش را ببینم. ایکاش می توانستم گرمای دستانش را حس کنم.
و اکنون، معلم می گوید زیبایی ها را بنویس…می اندیشم…می نویسم:
چه زیباست وقتی کلامش را بشنوی و مست حرف هایش، دیگر هیچ کلام دیگری را کلام ندانی.
چه زیباست وقتی مهر نگاهش، با چشمانت گره بخورد و تو در مست همان یک گره، سال ها، خیره بمانی.
چه زیباست وقتی مصافحه ای می کنی و گرمای دستانش، سوزاننده ی گناهانت است و آرامش بخش خونی که در رگ های توست و به قلب و همه اعضایت می رسد…
معلم، این بار نیز می خندد. باز هم همان سه تا…می گوید بزرگ شدنت هم در همین سه بود؟!! سر به زیر می اندازم که شرمگینم. هنوز ندیدمش اخر. هنوز نشنیدمش . هنوز حسش نکردم و این ها، عشق دیرینه ایست که با من بزرگ تر شده است.
این بار از او می خواهم سرمشق بعدی را آزاد بگذارد. اجازه می دهد. می نویسم:
چقدر سخت است برای من که صدای همگان را بشنوم و از تو صدایی نشنوم1
چقدر سخت است برای من که همگان را ببینم و تو را نبینم 2
چقدر سخت است برای من که سوالی بپرسم و دیگران جوابم گویند و تو جوابم را نگویی 3...
باز هم سرمشق بعدی را می نویسم. این بار معلم است که در فکر می رود:
،هَلْ مِنْ مُعينٍ فَأُطيلَ مَعَهُ الْعَويلَ وَالْبُكاءَ؟
آيا كسى هست كه مرا يارى كند تا بسى نالة فراق و فرياد و فغان طولانى از دل بركشم؟
هَلْ قَذِيَتْ عَيْنٌ فَساعَدَتْها عَيْنى عَلَى الْقَذى؟
آيا چشمى مى گريد تا چشم من هم با او مساعدت كند و زار زار بگريد؟
هَلْ إِلَيْكَ يَابْنَ أَحْمَدَ سَبيلٌ فَتُلْقى؟
اى پسر پيغمبر آيا به سوى تو راه ملاقاتى هست؟
به معلمم نگاهی کردم و ملتمسانه از او پرسیدم: آیا امروز به فردایی منتهی می شود که بتوانم او را ببینم؟؟
هَلْ يَتَّصِلُ يَوْمُنا مِنْكَ بِعِدَهٍ فَنَحْظى؟
1. عَزيزٌ عَلَيَّ …. وَلا اَسْمَعُ لَكَ حَسيساً وَلا نَجْوى
2. عَزيزٌ عَلَيَّ اَنْ اَرَى الْخَلْقَ وَلا تُرى
3. عَزيزٌ عَلَىَّ أَنْ أُجابَ دُونَكَ وَ أُناغى