• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

چهار وجه

25 بهمن 1390 توسط قلم

چندوقتی است که درگیر معنای تقوی شده ام. بدجوری فکرم را مشغول خود کرده است. از طرفی معنایش از وقایه و صیانت می یاد که یعنی نگهداری کردن و خود نگهداری[1]. از طرفی می بینم که به پرهیزکاری ترجمه کرده اند و خب پرهیز هم گاها داره. از طرفی، استاد شهید مرتضی مطهری [2]اصرار زیادی بر تبیین درست این مسئله و معنای آن به خودنگهداری داشته اند. من اما بین الفاظی که در ایات و روایات ، مبنی بر معنای تقوا بود، گیر کرده بودم.  تقوی همان خود نگهداری است که استاد شهید فرموده اند. اما ..اما…

اما برای رسیدن به تقوی باید از چند روش استفاده کرد:

1. اینکه پرهیز کرد، یعنی اصلا، طرفش هم نریم..خب این پرهیز با خودنگهداری فرق داره دیگه. چون خودنگهداری، همانطور که از لفظش پیداست، یعنی در وسط معرکه ای و خودت رو محافظت می کنی…

این پرهیز کردن، در روایات به احذروا و ایاکم بسیار اومده…مثل و إيّاكم و النّظرة [3] از نگاه کردن بپرهیزید…   و یا َّ أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إِلَّا… [4] ای مردم، بپرهیزید ازیادگیری علم نجوم الّا بمقدار آنكه…..و در قران فعلا با لفظ اجتنبوا پیدا کرده ام : يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً …[5]

2. اینکه خود را نگهداری و صیانت کرد. که اصل ماده ی تقوی [6] از همین معنا گرفته شده است. مانند اتقوا الله…که معنایش از خداوند بترسید نیست. بلکه منظور، خود نگهداری از عقابی که در نتیجه ی رفتارمان، شامل حال ما می شود است. [7]

3. حالت سوم اینکه ترک کنیم. به صورتی که شاید امری را به طور مختصر می کردیم و یا حتی در دلمان می خواستیم و یا ….،  این مورد را ترک کنیم. این هم یک نوع تقوی است. و البته این مورد را به ترک در روایات ، بیان کرده اند. مانند ترک کردن نگاه به نامحرم  فمن تركها خوفا من اللَّه [8] و …

4. خود را ایمن کرد. که در پایین در مرحله 2 -2 بیشتر توضیحش رو می دم.

حالا مراحل بالا که همه در معنای تقوی نهفته است را، در قالب مثالی بسیار عمیق می گم:


تصور کنید که وسط بیابانی هستید پر از خار و خاشاک و قرار است که ازاین بیابان رد شوید.

1. ابتدا پرهیز می کنیم. یعنی مسیرمان را عوض کرده و از راه دیگری می رویم. این شاید بسیاری از معانی پرهیز را در خود دارد وقتی می گوید از علم نجوم پرهیز کن یا از رابطه با نامحرم پرهیز کن ، یعنی اگر انجام بدی ، بالاخره خار و خاشاک در پایت خواهند رفت. چنانچه روایات زیادی هم در نهی و عذاب این دسته پرهیزها هست.

2. اینکه حالا که مجبوریم از این بیابان پر خاشاک برویم دو کار می کنیم…

2-1 اینکه دامن و چادر و لباس خودمون رو نگه می داریم که خاشاک و خار ها به ما گیر نکند و اسیب نزند. این می شه خود نگهداری به معنای کلمه… وَ لِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ  اعراف/26

2-2 اینکه مثلا کفش بپوشیم و با کفش راه بریم که ته پایمان زخمی نشود یا مثلا از وسایلی استفاده کنیم و از چیزهایی بهره ببریم که خارهای سر راهمان را بسوزاند تا خاری نباشد که اسیب برساند. به اصطلاح ایمن کردن. این می شه همون جریان صدقه دادن و خواندن دعا های حدیث نفس و ادعیه های دیگر و چهار قل و ایت الکرسی و توکل بر خدا و قران خواندن و استعاذه و غیره و غیره که خیلی زیاد هست. این ها می سوزانند و کفشی به پایمان می شوند تا ما آسیب نبریم. این هم یک نوع ، و یک مرحله از خودنگهداری است.

3. اینکه حالا اگه وسط راه، خاری به پایمان گیر کرد و زخمی شدیم، خار را کنده و پانسمان کنیم. این می شه ترک کردن که باز هم یک مرحله ای از تقوی است. یکی از مراحل خود نگهداری. ترک و جدا کردن آن خار و پانسمان هم نوعی صیانت و محافظت از خود است.

این ها چهار وجه از تقوی بود. دقت کنید که، مرحله به مرحله و پله ای نیست اگر چه که گاها، برخی مقدمه ای برای دیگری است.


پی نوشت 1 : این چهار وجه تقوی و خودنگهداری رو باتوجه به روایات و ایات و ادعیه بیان کردم و سعی کردم که تمام الفاظ با معانی بلندی که دارند رو با هم جمع کرده باشم. ندیدم کسی این موارد رو گفته باشه. اگه کسی دیده و یا خلافش رو معتقده و شنیده بگه تا مطلب من کامل تر بشه…ممنونم از همه.



[1].در مورد معنای تقوی لینک حفاظت رو بخونین.

[2]  ده گفتار ، شهید مطهری . صفحات 3- 7. یا مجموعه ‏آثاراستادشهيد مطهرى - ج‏23 - ص : 690- 695

[3] عن ابن سنان قال سمعت ابا عبد اللَّه عليه السّلام يقول: كان المسيح عليه السّلام يقول لأصحابه … إلى أن قال: و إيّاكم و النّظرة فإنّها تزرع في قلب صاحبها الشّهوة و كفى بها لصاحبها فتنة … الخبر.  امالي المفيد/ 121 مستدرك الوسائل 2/ 554  - ابن سنان مى‏گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: مسيح (ع) به يارانش مى‏گفت: … تا آنكه گفت: از نگاه كردن بپرهيزيد كه نگاه در دل صاحبش شهوت مى‏روياند و اين براى گمراهى صاحب آن بس است ..

[4]َّ أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إِلَّا مَا يُهْتَدَى بِهِ فِي بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ فَإِنَّهُ يَدْعُو إِلَى الْكِهَانَةِ الْمُنَجِّمُ كَالْكَاهِنِ وَ الْكَاهِنُ كَالسَّاحِرِ وَ السَّاحِرُ كَالْكَافِرِ وَ الْكَافِرُ فِي النَّارِ سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَ عَوْنِهِ وَ مَضَى فَظَفِرَ بِمُرَادِهِ احتجاج-ترجمه غفارى مازندرانى    ج‏2    416   ای مردم، بپرهیزید ازیادگیری علم نجوم الّا بمقدار آنكه بوسيله دانستن آن قدرت بر هدايت بسير و مسافرت بر و بحر پيدا گردد و از اين زياده حرام است زيرا كه علم نجوم بكهانت كشاند و منجّم لا شك مثل كاهن است و كاهن مانند ساحر و ساحر مثل كافر و كافر را مقر در نار سقر است چون اراده مسافرت كنيد بنام خداى تبارك و تعالى و بعون و نصرت او آن سفر بر خود مبارك دانسته روانه شويد و آن حضرت روانه شده بر مرادش نائل گشت‏

[5]يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ.  حجرات / 12 ای کسانی که ايمان آورده ايد ، از گمان فراوان بپرهيزيد زيرا پاره ، ای از گمانها در حد گناه است و در کارهای پنهانی يکديگر جست و جو مکنيد و از يکديگر غيبت مکنيد آيا هيچ يک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد ? پس آن را ناخوش خواهيد داشت و از خدا بترسيد، زيرا خدا توبه پذير و مهربان است

[6] الوقاية حفظ الشي‏ء ممّا يُؤذي و التقوي جعل النفس في وقاية مما يخاف. المفردات راغب اصفهانی، ذیل این ماده.

[7]  ده گفتار ، شهید مطهری . صفحات 3- 7

[8]  قال النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله: النّظر  سهم مسموم من سهام إبليس فمن تركها خوفا من اللَّه أعطاه اللَّه إيمانا يجد حلاوته في قلبه. جامع الاخبار/ 170 المحجة البيضاء 5/ 180 - پيامبر (ص) فرمود: نگاه، تيرى مسموم از تيرهاى شيطان است، هر كه از ترس خدا آن را ترك كند خداوند ايمانى به او مى‏دهد كه شيرينى آن را در دل خود احساس مى ‏كند

 5 نظر

اهلش هستم یا نیستم؟

20 بهمن 1390 توسط قلم
همیشه حرف های خوبی [1] می زد. از خدا برایم می گفت. از راه های رسیدن به او. از چیزها و کارهایی که خدا دوست می داشت انجام دهم. از انفاق. از صدقه . از زکات… وقتی به پای صندوق صدقات می رسیدیم، دست در جیبش می برد اما پولی را نمی دیدم..وقتی قرار بود پول تاکسی پرداخت شود، انقدر مِن  مِن می کرد که دوستان دیگرش پرداخت می کردند. همیشه در تعجب می ماندم… این همه دوست داشت به بهشت رود [2]، اما چرا….  اینقدر نطق بیانش خوب و زیبا بود که هر وقت از دنیا حرف می زد، از همه چیز دنیا زده می شدم و دلم را به آخرتم گره می زدم، اما وقتی به دنیایش نگاه می کردم، انگار که دنبال گنجی می گردد[3] ، گنج دنیا، آنقدر هم خدا به او می دهد و می دهد، ولی انگار که معده ای است که هر چه بیشتر در آن ریخته شود، بزرگ تر و حریص تر می شود [4]…


همه ی ماگاها اطرافمون، چنین افرادی رو مشاهده می کنیم. کسایی که افراد صالح رو دوست دارند، نیکوکاران و بخشندگان رو دوست دارند، اما وقتی به مرحله ی آزمایش می افتند، خودشون نیکوکار و بخشنده نیستند [5]. کسایی که از دنیا و مافیها و دل بستن به اون، بیزارن اما وقتی نگاه می کنی، انگار که عاشق این دنیا هستند [6]. کسایی که نعمت هایی که دارن رو نمی بینن و شکرگذارن خدا و قدردان اون نعمت نیستند و هی از خدا نعمت های بیشتر و دیگر و دیگر می خواهند[7].  کسایی که از انسان های خطاکار بیزارن و سرزنششون می کنن و از گناه و معصیت ابراز انزجار می کنند، اما خودشون معصیت و خطا و گناه رو مرتکب می شن [8].. کسایی که مرگ رو دوست ندارن و اکراه دارن، چون گناه هاشون زیاده[9] … و حاضر هم نیستند که این خطا ها رو جبران کنند [10] و خودشون رو برای مرگ و دیدار خداوند، آماده کنند. کسایی که وقتی سالم باشند و در عافیت و آرامش، مغرور می شن و عجب تمام وجودشون و فرا می گیره و وقتی بلایی به اون ها برسه، بی تابی می کنند و ناامید می شن [11]…


شاید برخی از این ویژگی هایی رو که گفتم در خود ما هم باشه…شاید بیشتر از یکی…شاید همه اش… شاید حتی اون هایی که نگفتم[12] …


اما اگه حتی، یک موردش رو در خودمون دیدیم، تامل کنیم که :  نکنه من هم شدم مصداق کلام امیرالمومنین و جزو افرادی هستم که اهل عمل نیستم !! …  و خسران برای منی است که اهل عمل نباشم [13]…چرا؟ به همنشینی این دو نگاه کنید: الذین امنوا و عملو الصالحات [14]…


خداوندا، یاریمان کن که اهل عمل باشیم نه فقط گفتار و …


پاورقی:

[1] . يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يَعْتَبِرُ . آنچه را مايه عبرت است وصف كند و خود عبرت نگيرد

[2] .
لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ از آنان مباش كه به آخرت اميدوار است بى آنكه كارى سازد.

[3] .
يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ در باره دنيا چون زاهدان سخن گويد، و در كار دنيا راه جويندگان دنيا را پويد

[4] . إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ اگر از دنيا بدو دهند سير نشود، و اگر از آن بازش دارند خرسند نگردد 


[5] . يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ . نيكوان را دوست مى‏دارد، و كار او كار آنان نيست

[6] .
يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ در باره دنيا چون زاهدان سخن گويد، و در كار دنيا راه جويندگان دنيا را پويد


[7] . يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ . در سپاس آنچه بدان داده‏اند ناتوان است، و از آنچه مانده فزونى را خواهان


[8] . وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ و گناهكاران را دشمن مى‏دارد، و خود از آنان يكى است


[9] . يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ . مرگ را خوش نمى‏دارد، چون گناهانش بسيار است 


[10] . وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ و بدانچه به خاطر آن از مردن مى‏ترسد در كارست

[11] . يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِيَ وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ چون عافيت يابد به خود بالان است، و چون گرفتار بلا شود نوميد و نالان 

[12] .  وَ قَالَ امیرالمومنین علی علیه السلام لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ يَعِظَهُ-  لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ-  وَ يُرْجِي التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ-  يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ-  وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ-  إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ-  يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ-  يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي وَ يَأْمُرُ بِمَا لَا يَأْتِي-  يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ-  وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ-  يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ-  وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ-  إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِياً-  يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِيَ وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ-  وَ إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً-  تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ وَ لَا يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ-  يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ-  وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَكْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ-  إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ-  يُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَ يُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ-  إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِيَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ-  وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ-  يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يَعْتَبِرُ-  وَ يُبَالِغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ لَا يَتَّعِظُ-  فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ-  يُنَافِسُ فِيمَا يَفْنَى وَ يُسَامِحُ فِيمَا يَبْقَى-  يَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً-  يَخْشَى الْمَوْتَ وَ لَا يُبَادِرُ الْفَوْتَ-  يَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ مَا يَسْتَقِلُّ أَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ-  وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا يَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَيْرِهِ-  فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ-  اللَّغْوُ مَعَ الْأَغْنِيَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الذِّكْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ-  يَحْكُمُ عَلَى غَيْرِهِ لِنَفْسِهِ وَ لَا يَحْكُمُ عَلَيْهَا لِغَيْرِهِ-  يُرْشِدُ غَيْرَهُ وَ يُغْوِي نَفْسَهُ-  فَهُوَ يُطَاعُ وَ يَعْصِي وَ يَسْتَوْفِي وَ لَا يُوفِي-  وَ يَخْشَى الْخَلْقَ فِي غَيْرِ رَبِّهِ وَ لَا يَخْشَى رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ و لو لم يكن في هذا الكتاب إلا هذا الكلام-  لكفى به موعظة ناجعة و حكمة بالغة-  و بصيرة لمبصر و عبرة لناظر مفكر (نهج البلاغة -  ص : 497)


مردى از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام درخواست كرد كه او را اندرز دهد حضرت فرمودند: تو نبايد چون آن مردى باشى كه بدون عمل آخرت را خواهان، و بآرزوى دراز و طول امل توبه را برگذار مينمايد گفتارش در دنيا گفتار پارسايان و كردارش كردار دنيا پرستان است، اگر از دنيا بوى داده شود سير نگردد و اگر بوى داده نشود قناعت نورزد، با اينكه از عهده شكر آنچه كه بوى داده شده است بدر آمدن نتواند، با اينحال در آنچه كه باقى است خواهان زيادتى است، مردم را از زشتى باز ميدارد، و خودش باز نمى‏ايستد، بخوبى امر ميكند، و خودش بجاى نميآورد، دوست نيكان است و كارشان را انجام نميدهد دشمن بدانست و خود يكى از آنان است، از بسيارى گناه مرگ را زشت ميشمارد، با اين وصف بر چيزيكه سبب كراهت از مرگ است پى ميافشارد، بيمار كه ميشود از كرده پشيمان، سالم كه ميشود بغفلت و آسايش ميگرايد، اگر آسودگى بيند خودخواه شود، و اگر گرفتار شود افسرده خاطر گردد اگر رنج و بلائى بوى رسد زارى كند، و اگر راحت و غنائى بيند از روى غرور رخ برتابد، بر چيزيكه گمان دارد نفعش بر وى غالب، و بر چيزيكه يقين دارد نفعش بر وى غالب نيست (بهشت جاويد را بدنياى فانى ترجيح ميدهد) بر ديگرى بگناهى كه (بمراتب) كمتر از گناه خودش است بيمناك و براى خود پاداشى را كه پيش از كردارش ميباشد اميدوار است، اگر توانگر گردد بفتنه و مستى گرايد، و اگر نادار و نيازمند شود دچار يأس و خوارى شود، بهنگام كار كوتاهى كند، و بگاه پرسش اصرار ورزد، اگر دچار شهوت و خواهشى عصيان و سركشى آغاز نهد، و توبه را پشت سر افكند و اگر برنج و بلائى گرفتار شود از حدود ديانت دورى گزيند، عبرت گرفتن را بيان ميكند، و خود عبرت گرفتنى نيست، ديگران را پند دهد، و خود پند پذيرفتنى نه، اين كس بگفتار بر ديگران نازان، و بكردار كمتر از آنان است، براى آنچه نابود شدنى است كوشا، و در آنچه باقى ماندنى است سهل انگار است غنيمت و سود فرمانبردارى (از خدا) را زيان، و زيان و غرامت (نافرمانى از خدا) را سود ميپندارد، از مرگ ميترسد، و بهنگام فرصت (بكار نيك) نمى‏شتابد، گناه ديگران را بزرگ ميشمارد، و خودش بزرگتر از آن را مرتكب ميشود و كوچكش ميپندارد طاعت خود را بزرگ ميشمارد، و از ديگران را كوچك ميگيرد، پس او بر مردم نكوهشگر، و بر خودش مدارا مداراگر است، بيهوده‏گوئى با توانگران نزدش خوشتر از ياد خدا بودن با فقرا است، براى سود خود بزيان ديگرى فرمان ميراند، و براى زيان خود بسود ديگرى فرمان نميراند، خودش را گمراه و ديگرانرا راهنمائى ميكند، مردم (گفتار خوب) او را اطاعت ميكنند، و خودش نافرمانى مينمايد، تمام ميگيرد و تمام نميدهد، در راه خداى از مردم ميترسد، و در راه مردم از خدا نميترسد.


سيّد رضى اعلى اللّه مقامه الشّريف فرمايد: اگر در كتاب مستطاب نهج البلاغه نبود جز اين كلام (گوهر نظام شيرين بشر را) همان براى اندرز سودمند، و حكمتى كه رساننده معانى باشد، و بينش از براى شخص بينا، و عبرت از براى بيننده متفكّر كافى بود.


[13] . إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْر - إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقّ‏ِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرِْ (العصر : 2 و3) كه انسانها همه در خسران و زيانند  مگر افراد و اقليتى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند و يكديگر را به حق سفارش كرده و به صبر توصيه نموده‏اند


[14] . وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ الأعراف : 42    و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمى‏كنيم، آنان اهل بهشتند و همانها در بهشت جاودانند


الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ الرعد : 29   همان كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند خوشى و سرانجام نيك از آن ايشان است

و ایات بسیاری که این دو لفظ کنار یکدیگر امده … برای اگاهی بیشتر در معجم مفهرس کلمه ی عملوا را ببینید.

 5 نظر

فیلم سینمایی

05 بهمن 1390 توسط قلم

امروز می خوام یه فیلم نشونتون بدم. پس حسابی صدا و سیمایی بخونینو از قوه تخیل قوی ای که خدا بهتون داده، استفاده کنین. فیلمه دیگه. شاید یه کم طولانی هم بشه. البته به یک ساعت نمی رسه. ولی خب، دقیق بخونین و کلمه به کلمه اش رو حس کنین و تصور کنین. آماده اید؟ بسم الله

خودت را خوب نگاه کن
. ببین چه داری. دو تا دست. دو تا پا. دو تا چشم. دو تا گوش. یک دهان. یک زبان. عقل. خرد. .. حالا اطرافت را ببین. یه کامپیوتر. قلم. دفتر. مادر . پدر. شاید همسر ، خواهر، برادر، دوست، رئیس، همکار، مومنین…خوب تصور کن تو خیابون می ری، اطرافت: درخت، آب، تکه نان خشک، کودکان، یتیمان، گداها،همه کس را داری. همه ی این ها دارایی های تو هستند.

حالا یواش یواش می رسی به صحنه بعد. نفس های آخر، لحظه ایکه گریه می کنند برایت، لحظه ایکه جسم مثالی ات را می بینی
1 ، لحظه ای که بدنت در قبر جای می گیرد، برزخ 2، حالا به خودت نگاه کن ببین چه داری. یه قبر. یک کمی شاید هم زیاد ، فشار این قبر. مومنین هستند. کافران هم. خوش چهره و بد قیافه. سوال و جواب همون اول 3 . هنوز عادت نکرده ای به قبر که  سوال و جواب و … اگر مومن کامل باشی، متنعمی4 . اگر نه، ایمان ناقص مثل من داشته باشی، در هول و هراس و عذاب و …

بازهم برو به صحنه بعد.
این صحنه را  تصور کن تو ذهنت. خواستی می تونی  چهار - پنج خط ، ریتم خوندنت رو تند تر و تند تر کنی:  نفخه ی صور 5 با آن صدای وحشتناک بلند که همه می شنوندش. زلزله بزرگ. نه . بدتر از سونامی . همه ی عالم به هم ریخته 6. هم ترسیده اند. من که رنگ به صورت ندارم از ترس. تو را نمیدانم. واااای خدا. زمین را ببین. عین اینکه بخواهد تف کند، همه ی جسد ها را به بیرون می اندازد 7. چه صحنه ی وحشتناکی. این همه ادم. چه صورت هایی. ئه این فلانی بود. او به من هم همین را می گوید. ترسیده ایم. این همه آدم. نامه اعمالمان واااای.  مگه عملی هم من دارم؟ یک صف طولانی. بگم چند کیلومتر خوبه؟میلیاردی ؟ حساب کن همه ادم ها8 از حضرت آدم تا اون ادم آخر، همه تو صف هستند. خوش به حال اونهایی که این صف بزرگ و طویل رو رد کرده اند. اووووووووووه. حالا کو تا نوبت به من برسه. چند سال؟ چند قرن؟ بالاخره باز هم آخرش، ایستاده ام. رو به روی ملک. حساب و جواب. می پرسد، من جواب می دهم؟ نه. دستم حرف می زند. سرش داد بزنم: نگو ای دست. اما می گوید. می پرسد. این بار پاهایم می گوید. دِ نگو پای من. می گوید. باز می پرسد، زبانم جواب می دهد. چطور به زبانم بگویم نگو. او افریده شده برای گفتن.همه می گویند. خودم بر علیه خودم 9. از خودم بدم آمده. زمین و زمان و دیگر انسان ها بماند….

کمی تامل کن. نوشته ام را آرام تر بخوان. به شمارش نفس هایت آرام تر. آرام. باز هم آرام. نفس عمیق بکش. حالا بایست. فیلم را نگه دار. دکمه برگشت را بزن. بزن عقب تر. باز هم. عقب تر از نفخه ی صور. عقب تر از فشار قبر. عقب تر از گریه های مادر بر سر قبر. عقب تر. حالا نگه دار. هنوز ایستاده ای. تازه می خواهی از اول، فیلم را ببینی. آماده ای که دکمه ی  play را بزنی. دکمه را بزن. ببین چه داری. دست ، پا، مادر، پدر، دوست ، مومن، امکانات…آخر فیلم را دیدی….. اکنون ، تو،  خود، می دانی که باید، چه کنی10…

اگه خواستین علاوه بر روایات و آیاتی که آوردم مطلب دیگه ای هم بخونین، این بررسی قرآنی هم مفیده.

 

پاورقی:

1. قَالَ النَّبِيُّ ص أَ مَا تَرَوْنَ الْمُحْتَضَرَ يَشْخَصُ بِبَصَرِهِ قَالُوا بَلَى قَالَ يَتْبَعُ بَصَرُهُ نَفْسَه (إرشاد القلوب إلى الصواب    ج‏1     ص : 62)  و نبى اكرم فرمود آيا نمى‏بينيد كه محتضر هنگام مردن چشم‏هاى خود را باز ميكند عرضكردند بلى اى رسول خدا فرمود چشمش را باز ميكند كه به بيند روحش بكجا ميرود

2. وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ مومنون- 100

3.  أَشْكُو إِلَيْكُمْ‏بَيْتَ الْوَحْدَةِ وَ الْوَحْشَةِ وَ الظُّلْمَةِ وَ الْمُسَاءَلَةِ عَنِ الصَّغِيرَةِ وَ الْكَبِيرَةِ فَاحْذَرُوا مِثْلَ مَا قَدْ نَزَلَ بِي فَوَا طُولَ بَلَائِي وَ عَظِيمَ عَنَائِي مَا لِي مِنْ شَفِيعٍ وَ لَا حَمِيم (إرشاد القلوب إلى الصواب    ج‏1    ص : 62)  شكايت ميكنم بشما از خانه‏ى تنهائى و تاريك قبر و از پرسش نكير و منكر كه از كوچك و بزرگ گناهانم مى‏پرسند زينهار بترسيد از آنچه كه بر من وارد شد اى واى از بلاى طولانى و بزرگى رنج و مشقت من كه نه مرا دوستى و نه پارتى باشد

4.  الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ في قولهِ تعالى :    «و مِن و رائهم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»    ـ : هو القَبرُ ، و إنَّ لَهُم فيهِ لَمَعيشَةً ضَنْكا . و اللّه ِ ، إنّ القَبرَ لَرَوضَةٌ مِن رِياضِ الجنّةِ ، أو حُفْرةٌ مِن حُفَرِ النّارِ بحار الأنوار : ٧٨ / ١٤٨ / ١٠ . امام زين العابدين عليه السلام ـ در تفسير آيه «و پشت سرشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند» ـ فرمود : آن برزخ همان گور است و آنان در گور، زندگى تنگ و سختى دارند . به خدا سوگند كه گور، يا باغى از باغهاى بهشت است، و يا گودالى از گودالهاى دوزخ.

5.  وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‏ رَبِّهِمْ يَنْسِلُون ( يس - 51) (بار ديگر) در «صور» دميده مى‏شود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان مى ‏روند

6. يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ (ابراهيم - 48) در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر، و آسمانها (به آسمانهاى ديگرى) مبدل مى‏شود، و آنان در پيشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مى ‏گردند!

7. يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً ذلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنا يَسيرٌ (ق - 44) روزى كه زمين به سرعت از روى آنها شكافته مى‏شود و (از قبرها) خارج مى‏گردند و اين جمع كردن براى ما آسان است!

8. وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرينَ (نمل - 87)
و روزى را به خاطر بياور كه كوه‏ها را به حركت درآوريم و زمين را آشكار (و مسطح) مى‏بينى و همه آنان [انسانها] را برمى‏انگيزيم، و احدى از ايشان را فروگذار نخواهيم كرد

9. الْيَوْمَ نخَْتِمُ عَلىَ أَفْوَاهِهِمْ وَ تُكلَِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَ تَشهَْدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كاَنُواْ يَكْسِبُونَ(يس 65) امروز بر دهانشان مُهر مى ‏نهيم، و دستهايشان با ما سخن مى‏گويند و پاهايشان كارهايى را كه انجام مى‏دادند شهادت مى‏ دهند

10 . وَ قَالَ الْبَرَاءُ بْنُ عَازِبٍ بَيْنَمَا نَحْنُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذْ أَبْصَرَ بِجِنَازَةٍ تُدْفَنُ فَبَادَرَ إِلَيْهَا مُسْرِعاً حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهَا ثُمَّ بَكَى حَتَّى بُلَّ ثَوْبُهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيْنَا فَقَالَ يَا إِخْوَتِي لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ احْذَرُوا هَذَا وَ اعْمَلُوا لَه (إرشاد القلوب إلى الصواب    ج‏1    ص : 62)
براء بن عازب گفته است كه در آن ميان كه با رسول خدا بودم ناگاه حضرت جنازه‏اى را ديد كه دفن ميكنند حضرت با سرعت بسوى آن جنازه رفتند تا اينكه در مقابل آن جنازه ايستاد، بعد گريه كرد بطورى كه جامه‏اش تر شد بعد متوجه ما شد و فرمود: اى برادرانم:  «لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ»  براى چنين جايى عمل كنند نيكوكاران ازين مكان بترسيد و برايش كردار نيك انجام دهيد.


الإمامُ الصّادقُ عليه السلام: فإذا قَبضَهُ اللّه ُ عزّ و جلّ صَيّرَ تلكَ الرُّوحَ في قالَبٍ كقالَبِهِ في الدُّنيا ، فيَأكُلونَ و يَشْرَبونَ ، فإذا قَدِمَ علَيهِمُ القادِمُ عَرَفوهُ بتِلكَ الصُّورةِ الّتي كانتْ في الدُّنيا بحار الأنوار : ٦ / ٢٦٩ / ١٢٤ . امام صادق عليه السلام : چون خداوند عزّ و جلّ جان مؤمن را بستاند، روحش را به كالبدى همچون كالبد وى در دنيا مى برد و مى خورند و مى آشامند و هرگاه كسى بر ايشان وارد شود او را با همان چهره اى كه در دنيا داشته، مى شناسند.

ِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و اله ضَغْطَةُ الْقَبْرِ لِلْمُؤْمِنِ كَفَّارَةٌ لِمَا كَانَ مِنْهُ مِنْ تَضْيِيعِ النِّعَم(ثواب الأعمال و عقاب الأعمال    ص : 197)   سكونى از امام صادق از پدرانش از امير المؤمنين عليهم السّلام روايت كرده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم فرمود: فشار قبر براى مؤمن كفّاره نعمتهائيست كه تباه كرده.

الكافي عن عمرو بن يزيد : قال الصّادقُ عليه السلام: و اللّه ، أتَخَوَّفُ علَيكُم في البَرزَخِ ! قلتُ : و ما البَرْزخُ ؟ قالَ : القَبرُ ، مُنذُ حينِ مَوتِهِ إلى يومِ القيامةِ الكافي : ٣ / ٢٤٢ / ٣ . امام صادق عليه السلام فرمود : به خدا سوگند از برزخ بر شما مى ترسم. عرض كردم: برزخ چيست؟ فرمود: گور، از زمان مرگ تا روز رستاخيز.

الإمامُ عليٌّ عليه السلام: يا بنَ نُباتةَ ، لو كُشِفَ لَكُم لَرأيتُم أرواحَ المؤمنينَ في هذا الظَّهرِ حَلَقا يَتَزاوَرونَ و يَتَحدَّثونَ ، إنَّ في هذا الظَّهرِ رُوحَ كلِّ مؤمنٍ ، و بِوادي بَرَهوتَ نَسَمَةُ كُلِّ كافرٍ . بحار الأنوار : ٦ / ٢٤٢ / ٦٥ .  امام على عليه السلام : اى پسر نباته! اگر پرده ها كنار زده شود، هر آينه ارواح مؤمنان را در اين پشت خواهيد ديد كه حلقه زده اند و با هم ديدار مى كنند و با يكديگر سخن مى گويند. در اين پشت، روح هر مؤمنى هست و در وادى برهوت، جان هر كافرى.

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : ما خَلقَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ يَقينا لا شَكَّ فيهِ أشبَهَ بشَكٍّ لا يَقينَ فيهِ مِن المَوتِ من لا يحضره الفقيه : ١/١٩٤/٥٩٦ . امام صادق عليه السلام : خداوند عزّ و جلّ هيچ چيزى مانند مرگ نيافريده است كه در عين آنكه يقينى است و هيچ شكّى در آن نيست، چونان شكّى است كه در آن [كمترين] يقينى نباشد

[الخصال‏] ابْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص النَّاسُ اثْنَانِ وَاحِدٌ أَرَاحَ وَ آخَرُ اسْتَرَاحَ فَأَمَّا الَّذِي اسْتَرَاحَ فَالْمُؤْمِنُ إِذَا مَاتَ اسْتَرَاحَ مِنَ الدُّنْيَا وَ بَلَائِهَا وَ أَمَّا الَّذِي أَرَاحَ فَالْكَافِرُ إِذَا مَاتَ أَرَاحَ الشَّجَرَ وَ الدَّوَابَّ وَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ بحارالانوار، ج‏6، ص 151
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند که مردم دو دسته اند. دسته ای که راحت می شن. و دسته ای که راحت می کنن. اون دسته ای که راحت می شن، مومنی است که وقتی می میره، از دنیا و بلاهاش راحت می شه و اون دسته ای که راحت می کنن، کافریه که وقتی می میره درختان و حیوانات و بسیاری از مردم ، از او، راحت می شن.

[الأمالي للشيخ الطوسي‏] الْمُفِيدُ عَنِ ابْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَذُكِرَ عِنْدَهُ الْمُؤْمِنُ وَ مَا يَجِبُ مِنْ حَقِّهِ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لِي يَا أَبَا الْفَضْلِ أَ لَا أُحَدِّثُكَ بِحَالِ الْمُؤْمِنِ عِنْدَ اللَّهِ فَقُلْتُ بَلَى فَحَدِّثْنِي جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رُوحَ الْمُؤْمِنِ صَعِدَ مَلَكَاهُ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالا يَا رَبِّ عَبْدُكَ وَ نِعْمَ الْعَبْدُ كَانَ سَرِيعاً إِلَى طَاعَتِكَ بَطِيئاً عَنْ مَعْصِيَتِكَ وَ قَدْ قَبَضْتَهُ إِلَيْكَ فَمَا تَأْمُرُنَا مِنْ بَعْدِهِ فَيَقُولُ الْجَلِيلُ الْجَبَّارُ اهْبِطَا إِلَى الدُّنْيَا وَ كُونَا عِنْدَ قَبْرِ عَبْدِي وَ مَجِّدَانِي وَ سَبِّحَانِي وَ هَلِّلَانِي وَ كَبِّرَانِي وَ اكْتُبَا ذَلِكَ لِعَبْدِي حَتَّى أَبْعَثَهُ مِنْ قَبْرِهِ بحارالانوار، ج‏6، ص 152
مضمون روایت : می فرمایند:  وقتی دو تا ملک، روح مومن رو می گیرن و به پیش خدا می برن، خدا به اون ملائک قبض روح، دستور می ده تا به دنیا برگردن و کنار قبرش باشن و تسبیح و تهلیل خدا رو بگن تا زمانی که از قبر بلند بشه و ثواب این اذکار، برای اون مومن نوشته می شه.

[تفسير العياشي‏] عَنْ حُمْرَانَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ قَالَ هُوَ الَّذِي سُمِّيَ لِمَلَكِ الْمَوْتِ ع فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ بحارالانوار، ج‏6، ص 143
مضمون روایت: امام حسین علیه السلام : درباره اون ایه که وقتی اجل انسان برسه حتی یک ساعت هم نه عقب می ره نه جلو فرموند که زمانی است که در شب قدر به فرشته قبض روح گفته شده. از اون زمانی که شب قدر ، برای انسان نوشته شده باشه عقب و جلو نمی ره.

[عيون أخبار الرضا عليه السلام‏] بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَكِ الْمَوْتِ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ ارْتِفَاعِي فِي عُلُوِّي لَأُذِيقَنَّكَ طَعْمَ الْمَوْتِ كَمَا أَذَقْتَ عِبَادِي بحارالانوار، ج‏6، ص 142
مضمون روایت: زمانی که روز قیامت بشه خداوند به ملک الموت( با ذکر چند قسم) هم طعم مرگ رو می چشونه همانطور که به بنده هاش چشونده.


راستش روایات بسیار زیاده . تحت عناوین موت. برزخ. سکرات. قبض روح. ملک الموت. نکیر و منکر. و … من یه مقداری اش رو اوردم. کسایی که بیشتر دوست دارن بدونن ارجاعشون می دم به بحارالانوار ج 6 حدود صفحه 240 به بعد و میزان الحکمه ذیل این کلمات و کافی و خصال و  …
2. وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ   مومنون- 100

 5 نظر

انسانیم

20 دی 1390 توسط قلم

زنگ تلفن پدرم، موقع پایان سال، بارها و بارها به صدا در می آید. اقای فلانی…اینقدر پول …آقای فلانی این کار …اقای فلانی … پدرم هم، همیشه با حوصله پاسخشان را می دهد. از او می پرسم: چرا همیشه اخر سال تلفنتون زیاد زنگ می خوره؟ لبخندی می زنه و می گه : همه انسانیم. جوابش را متوحه نشدم. چه ربطی به انسان بودن ما داره. در طول سال زنگ ها کمتر به صدا در می یاد. و گاهی که پدر ، به آنان زنگ می زند، حتی جواب سلامی هم نمی شنود. می گویم چرا؟ می گوید: همه انسانیم. فکر می کنم که چرا وقتی خودشان کار دارند، تماس می گیرند و وقتی دیگران حتی برای احوالپرسی تماس می گیرند، از ترس اینکه کاری داشته باشند، پاسخی نمی دهند؟ همین طور سوال ها در ذهنم ردیف می شد. تا بزرگ تر شدم…

رفته بودم حرم. کنار ضریح حضرت معصومه. علیها السلام..خلوت بود. موقع افطار. خانمی بلند بلند می گفت: خانم، گرفتاریم . مریض داریم. مریضم رو شفا بده. آنقدر ناله هایش عمیق بود که فقط برای او دعا کردم. باز هم گوش دادم. دیگری می گفت همه معتادین را … پسر من رو هم…برایش دعا کردم. اگر چه لایق دعا نیستم. دیگری می گفت: دخترم ازدواج کنه…دیگری خانه و سرپناه…دیگری مال و وسعت رزق…دیگری…نشنیدم کسی بگوید: خانم جان، بی بی جان، متشکرم . با اینکه خیلی حاجت می دهند اما سپاس را نشنیدم. اگر پدرم بود می پرسیدم ازش چرا؟ و او می گفت: همه ما انسانیم.

وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَليلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ 1

هنگامى كه انسان را زيانى رسد، پروردگار خود را مى‏ خواند و بسوى او باز مى گردد امّا هنگامى كه نعمتى از خود به او عطا كند، آنچه را به خاطر آن قبلًا خدا را مى خواند از ياد مى ‏برد و براى خداوند همتايانى قرار مى ‏دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد بگو: «چند روزى از كفرت بهره‏ گير كه از دوزخيانى!

چقدر زیباست، داشتن درد. داشتن مشکل. داشتن سختی. اگر این ها باعث شود که همیشه به یاد خدا باشی. اگر این ها باعث شود غافل نشوی و جزو دسته کفران نعمت ها و بالتبع دوزخیان نشوی.

خدایا، غفلت از تو را نمی خواهم. اگر قرار است به عافیت و تندرستی غافل باشم، مرا دردی ده که غفلت از یادت نکنم. که تو خود این دعا را به استجابت رسانده ای. چه اینکه مولای من، تو خود گفته ای: .

..و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالسقم و لو صحّت جسمه لأفسده ذلك...2،

و هم از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به بيمارى اصلاح نمى ‏شود، و اگر تندرست باشد تندرستى ايمانش را تباه مى ‏گرداند،

وقتی بدانم، این بلا و مشکل من، کفاره گناهانم هست 3، این بلا و مشکل من، عامل یاد کردن خدایم هست، آیا راضی از این بلاها و مشکلات نخواهم شد؟ چرا . خواهم شد. راضی ام به قضا و قدرت. الحمد لله.

خدایا، ممنونتم که با بارش نعماتت، مانع می شوی که یادت را فراموش کنم. همواره مربی ام باش. آمین

 

پاورقی:

1. وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَليلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ (زمر 8)نگامى كه انسان را زيانى رسد، پروردگار خود را مى‏ خواند و بسوى او باز مى گردد امّا هنگامى كه نعمتى از خود به او عطا كند، آنچه را به خاطر آن قبلًا خدا را مى خواند از ياد مى‏ برد و براى خداوند همتايانى قرار مى‏دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد بگو: «چند روزى از كفرت بهره‏ گير كه از دوزخيانى! (ترجمه آيت الله مكارم )

2. في الحديث القدسي «و إنّ من عبادي المؤمنين لمن يريد الباب من العبادة فأكفّه عنه لئلاّ يدخله عجب فيفسده؟ و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالفقر و لو أغنيته لأفسده، و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالغنى و لو أفقرته لأفسده ذلك، و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالسقم و لو صحّت جسمه لأفسده ذلك، و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالصحّة و لو أسقمته لأفسده ذلك، و إنّى ادبّر عبادي لعلمي بقلوبهم فإنّي عليم خبير» المحجة البيضاء، جلد1، ص: 223 از بندگان مؤمن من كسى است كه مى ‏خواهد پاره‏اى عبادتها را انجام دهد، ليكن من او را از آن باز مى‏دارم. تا خود بينى او را فرا نگيرد و ايمانش را تباه كند و نيز از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به فقر و نادارى اصلاح نمى‏شود، و اگر او را دارا و توانگر كنم، توانگرى ايمانش را تباه مى‏كند، و هم از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به بيمارى اصلاح نمى‏شود، و اگر تندرست باشد تندرستى ايمانش را تباه مى‏گرداند، و نيز از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به تندرستى اصلاح نمى‏شود، و اگر او را بيمار كنم بيمارى ايمانش را تباه مى‏سازد، و من بندگانم را با آگاهى كه به دل و انديشه آنها دارم اداره مى‏كنم، زيرا که من دانا و آگاهم.

3. رسولُ اللّه ِ صلي الله عليه وآله : إنّ المؤمنَ إذا قارَفَ الذُّنوبَ ابتُلِىَ بها بالفَقرِ ، فإن كانَ فى ذلكَ كفّارةٌ لِذُنوبِهِ وإلاّ ابتُلِىَ بالمَرضِ ، فإن كانَ ذلكَ كفّارةً لِذُنوبِهِ وإلاّ ابتُلِىَ بالخَوفِ مِن السُّلطانِ يَطلُبُهُ ، فإن كانَ ذلكَ كفّارةً لِذُنوبِهِ وإلاّ ضُيِّقَ علَيهِ عِندَ خُروجِ نفسِهِ ، حتّي يَلقَي اللّه َ حِينَ يَلقاهُ وما لَهُ مِن ذنبٍ يَدَّعِيهِ علَيهِ فَيَأمُرُ بهِ إلي الجَنَّةِ (بحار الأنوار : 81/199/56 .) پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : هر گاه مؤمن گناه كند ، به سبب آن گناهان گرفتار فقر شود . اگر آن فقر، گناهانش را پاك نكرد، به بيماري مبتلا شود واگر آن هم گناهانش را نزدود، به ترس از تعقيب قدرت حاكمه گرفتار آيد واگر اين نيز گناهانش را پاك نكرد هنگام مردن بسختي جان دهد، تا آن كه سرانجام خدا را بدون گناهي كه به سبب آن بازخواست شود ، ديدار كند ودستور رسد كه او را به بهشت برند .

* الإمامُ الرِّضا عليه السلام : المَرَضُ للمؤمنِ تَطهيرٌ ورَحمَةٌ ، وللكافِرِ تَعذِيبٌ ولَعنَةٌ ، وإنّ المَرَضَ لا يَزالُ بالمؤمنِ حتّي لا يكونَ علَيهِ ذَنبٌ . (ثواب الأعمال : 229/1 ) امام رضا عليه السلام : بيماري براي مؤمن تطهير ورحمت است وبراي كافر، عذاب ولعنت . بيماري همواره با مؤمن هست، تا آن كه گناهانش بكلي پاك شود

* رسولُ اللّه ِ صلي الله عليه وآله : ما أصابَ المؤمنَ مِن نَصَبٍ ولا وَصَبٍ ولا حَزَنٍ حتّي الهَمُّ يُهِمُّهُ إلاّ كَفَّرَ اللّه ُ بهِ عَنهُ مِن سيّئاتِهِ . (تحف العقول : 38 .) پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : هيچ رنج ودرد واندوه وحتي نگراني خاطري به مؤمن نرسد جز اين كه خداوند بدان گناهانش را بزدايد .

* رسولُ اللّه ِ صلي الله عليه وآله : إذا كَثُرَت ذُنوبُ المؤمِنِ ولم يَكن لَهُ مِن العَمَلِ ما يُكَفِّرُها ابتَلاهُ اللّه ُ بالحُزنِ لِيُكَفِّرَها بهِ عَنهُ (الدعوات : 120/288 .) پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : هر گاه گناهان مؤمن زياد شود واو را عملي نباشد كه آن گناهان را پاك گرداند ، خداوند او را به اندوه مبتلا سازد، تا بدان سبب گناهانش را بزدايد

 1 نظر

اسلایدر

سلام
خوش آمدید.
ان شاالله که مطالب خوبی رو بتونم ازتون یاد بگیرم و به دعای شما به کار ببندم.
از همه دوستانی که نظر می ذارن و به بنده، نکته جدیدی یاد می دن ممنونم.
یه خواهش هم دارم، نظرات خصوصیتون رو، در موارد خیلی ضروری، برام بزارین.
سپاس.
------------------------------------
مطالب این وبلاگ، از قلم حقیر است و اگر قصور و یا نقصانی دیدید ممنون می شم متذکر شوید.
------------------------------------
شاید بپرسین اسم وبلاگم یعنی چی. تعریفش رو بخونین و مفهومش رو فکر کنین که چرا این رو انتخاب کردم. به نتیجه رسیدید خوشحال می شم با من در میون بزارین
..........
قط‌زن ابزاری است که در آخرین مرحلهٔ تراشیدن قلم‌نی، نوک آن را روی این بستر قرار داده با یک فشار ناگهانی در زاویه مطلوب قطع می‌کنند. قط‌زن در عین حال که باید سخت و غیرقابل انعطاف باشد باید در مقابل قلمتراش کمی نرمش و انعطاف داشته باشد تا به تیغه آن آسیب نرساند.

موضوعات

  • همه
  • اعتقادی
    • خداشناسی
    • انسان شناسی
  • اشعار
  • اخلاقی
  • ارتباط با خدا
  • همه
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس