• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

برخی علت ها / علت برخی ها

04 اسفند 1390 توسط قلم

همه چیزی که به ما داده علت هایی دارد. علت های زیادی. گاه، برخی علت ها را می گوید تا ما بهتر و بیشتر عمل کنیم….

می گوید ایمان داشته باش تا  آلودگی شرک قلبت را فرا نگیرد.

می گوید نمازت را ادا کن تا  از تکبرها دور پاک شوی.

می گوید زکات بده که  روزی ات را برکت می دهد و نفس و جانت را تزکیه می کند.

می گوید روزه بگیر که خلوصت تثبیت می شود.

عدل و انصاف داشته باش که نظم اجتماعی و روح مساوات حفظ شود.

می گوید صبور باش تا به هدف برسی و به خوشبختی.

از امام، اطاعت کن که این ، موجب امان از تفرقه و جدایی مومنان می شود.

می گوید جهاد کن که موجب عزت اسلام و خواری کفار و منافقین می شود.

باز هم بگویم چه می گوید؟



به پدر و مادر نیکی کن تا از عذاب الهی مصون بمانی.

صله رحم کن تا عمرت طولانی شود و نزول باران بسیار.

نذرهایت را ادا کن تا رحمت و مغفرت خداوند را جلب کنی.



باز هم گفته است.[1] بسیار گفته است ….در این گفته ها بیاندیشیم و عمل کنیم که آنکس که پیام آور این گفته ها بوده، عصمت قولی هم داشته. نکنه که فردا روزی، ضرر کنیم از عمل نکردن ….


پاورقی:


[1] . الإحتجاج على أهل اللجاج ج‏1 احتجاج فاطمة الزهراء ع على القوم لما منعوها فدك و قولها لهم عند الوفاة بالإمامة ….. ص : 97

قسمتی از احتجاج حضرت زهرا عليها السلام در باره فدك و سخنان آن حضرت هنگام فوت در باره امامت …..

فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكَاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ وَ نَمَاءً فِي الرِّزْقِ وَ الصِّيَامَ تَثْبِيتاً لِلْإِخْلَاصِ وَ الْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّينِ وَ الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتِيجَابِ الْأَجْرِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَامَّةِ وَ بِرَّ الْوَالِدَيْنِ وِقَايَةً مِنَ السُّخْطِ وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ مَنْسَأَةً فِي الْعُمُرِ وَ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ وَ الْوَفَاءَ بِالنَّذْرِ تَعْرِيضاً لِلْمَغْفِرَةِ وَ تَوْفِيَةَ الْمَكَايِيلِ وَ الْمَوَازِينِ تَغْيِيراً لِلْبَخْسِ وَ النَّهْيَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزِيهاً عَنِ الرِّجْسِ وَ اجْتِنَابَ الْقَذْفِ حِجَاباً عَنِ اللَّعْنَةِ وَ تَرْكَ السَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْكَ إِخْلَاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ فَ اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ- وَ أَطِيعُوا اللَّهَ فِيمَا أَمَرَكُمْ بِهِ وَ نَهَاكُمْ عَنْهُ فَإِنَّهُ إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء

خداوند ايمان را براى تطهير قلوب شما از آلودگى شرك قرار داده، و اداى نماز را براى دورى از كبر، و پرداخت زكات را براى پاكى جان و بركت رزق و روزى، و روزه را براى تثبيت اخلاص، و اداى حجّ را براى بر پا داشتن دين، و عدل و انصاف را براى نظم اجتماع و حفظ روح مساوات، و لزوم اطاعت و امامت ما را موجب امان از تفرقه و جدائى مؤمنان، و جهاد را موجب عزّت اسلام و خوارى كفّار و منافقان، و صبر را پايه خوشبختى و وسيله نيل به هدف، و امر به معروف را براى صلاح همگانى، و نيكى به پدر و مادر را براى مصون ماندن از عذاب الهى، و صله رحم را براى طولانى شدن عمر و تكثير ياران، و قصاص را براى محفوظ ماندن جان مردم، و اداى نذر را براى جلب مغفرت و رحمت حقّ، و رعايت وزن وكيل را براى اجتناب از كم فروشى، و ممنوعيّت شرب خمر را براى دورى از پليدى، و خوددارى از فحّاشى و دشنام را براى مصونيت از لعنت مردمان، و دزدى نكردن را براى حفظ عفّت و پاكدامنى قرار داده است، و خداوند براى اين شرك را حرام نمود تا همه با اخلاص او را بپرستند، پس تقواى الهى را بخوبى رعايت كرده بگونه‏اى كه از اين سرا با حال تسليم خارج شويد، پس خدا را در اوامر و نواهيش اطاعت نمائيد،زيرا در ميان بندگان تنها دانشمندانند كه در برابر خدا خاشعند

 6 نظر

چهار وجه

25 بهمن 1390 توسط قلم

چندوقتی است که درگیر معنای تقوی شده ام. بدجوری فکرم را مشغول خود کرده است. از طرفی معنایش از وقایه و صیانت می یاد که یعنی نگهداری کردن و خود نگهداری[1]. از طرفی می بینم که به پرهیزکاری ترجمه کرده اند و خب پرهیز هم گاها داره. از طرفی، استاد شهید مرتضی مطهری [2]اصرار زیادی بر تبیین درست این مسئله و معنای آن به خودنگهداری داشته اند. من اما بین الفاظی که در ایات و روایات ، مبنی بر معنای تقوا بود، گیر کرده بودم.  تقوی همان خود نگهداری است که استاد شهید فرموده اند. اما ..اما…

اما برای رسیدن به تقوی باید از چند روش استفاده کرد:

1. اینکه پرهیز کرد، یعنی اصلا، طرفش هم نریم..خب این پرهیز با خودنگهداری فرق داره دیگه. چون خودنگهداری، همانطور که از لفظش پیداست، یعنی در وسط معرکه ای و خودت رو محافظت می کنی…

این پرهیز کردن، در روایات به احذروا و ایاکم بسیار اومده…مثل و إيّاكم و النّظرة [3] از نگاه کردن بپرهیزید…   و یا َّ أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إِلَّا… [4] ای مردم، بپرهیزید ازیادگیری علم نجوم الّا بمقدار آنكه…..و در قران فعلا با لفظ اجتنبوا پیدا کرده ام : يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً …[5]

2. اینکه خود را نگهداری و صیانت کرد. که اصل ماده ی تقوی [6] از همین معنا گرفته شده است. مانند اتقوا الله…که معنایش از خداوند بترسید نیست. بلکه منظور، خود نگهداری از عقابی که در نتیجه ی رفتارمان، شامل حال ما می شود است. [7]

3. حالت سوم اینکه ترک کنیم. به صورتی که شاید امری را به طور مختصر می کردیم و یا حتی در دلمان می خواستیم و یا ….،  این مورد را ترک کنیم. این هم یک نوع تقوی است. و البته این مورد را به ترک در روایات ، بیان کرده اند. مانند ترک کردن نگاه به نامحرم  فمن تركها خوفا من اللَّه [8] و …

4. خود را ایمن کرد. که در پایین در مرحله 2 -2 بیشتر توضیحش رو می دم.

حالا مراحل بالا که همه در معنای تقوی نهفته است را، در قالب مثالی بسیار عمیق می گم:


تصور کنید که وسط بیابانی هستید پر از خار و خاشاک و قرار است که ازاین بیابان رد شوید.

1. ابتدا پرهیز می کنیم. یعنی مسیرمان را عوض کرده و از راه دیگری می رویم. این شاید بسیاری از معانی پرهیز را در خود دارد وقتی می گوید از علم نجوم پرهیز کن یا از رابطه با نامحرم پرهیز کن ، یعنی اگر انجام بدی ، بالاخره خار و خاشاک در پایت خواهند رفت. چنانچه روایات زیادی هم در نهی و عذاب این دسته پرهیزها هست.

2. اینکه حالا که مجبوریم از این بیابان پر خاشاک برویم دو کار می کنیم…

2-1 اینکه دامن و چادر و لباس خودمون رو نگه می داریم که خاشاک و خار ها به ما گیر نکند و اسیب نزند. این می شه خود نگهداری به معنای کلمه… وَ لِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ  اعراف/26

2-2 اینکه مثلا کفش بپوشیم و با کفش راه بریم که ته پایمان زخمی نشود یا مثلا از وسایلی استفاده کنیم و از چیزهایی بهره ببریم که خارهای سر راهمان را بسوزاند تا خاری نباشد که اسیب برساند. به اصطلاح ایمن کردن. این می شه همون جریان صدقه دادن و خواندن دعا های حدیث نفس و ادعیه های دیگر و چهار قل و ایت الکرسی و توکل بر خدا و قران خواندن و استعاذه و غیره و غیره که خیلی زیاد هست. این ها می سوزانند و کفشی به پایمان می شوند تا ما آسیب نبریم. این هم یک نوع ، و یک مرحله از خودنگهداری است.

3. اینکه حالا اگه وسط راه، خاری به پایمان گیر کرد و زخمی شدیم، خار را کنده و پانسمان کنیم. این می شه ترک کردن که باز هم یک مرحله ای از تقوی است. یکی از مراحل خود نگهداری. ترک و جدا کردن آن خار و پانسمان هم نوعی صیانت و محافظت از خود است.

این ها چهار وجه از تقوی بود. دقت کنید که، مرحله به مرحله و پله ای نیست اگر چه که گاها، برخی مقدمه ای برای دیگری است.


پی نوشت 1 : این چهار وجه تقوی و خودنگهداری رو باتوجه به روایات و ایات و ادعیه بیان کردم و سعی کردم که تمام الفاظ با معانی بلندی که دارند رو با هم جمع کرده باشم. ندیدم کسی این موارد رو گفته باشه. اگه کسی دیده و یا خلافش رو معتقده و شنیده بگه تا مطلب من کامل تر بشه…ممنونم از همه.



[1].در مورد معنای تقوی لینک حفاظت رو بخونین.

[2]  ده گفتار ، شهید مطهری . صفحات 3- 7. یا مجموعه ‏آثاراستادشهيد مطهرى - ج‏23 - ص : 690- 695

[3] عن ابن سنان قال سمعت ابا عبد اللَّه عليه السّلام يقول: كان المسيح عليه السّلام يقول لأصحابه … إلى أن قال: و إيّاكم و النّظرة فإنّها تزرع في قلب صاحبها الشّهوة و كفى بها لصاحبها فتنة … الخبر.  امالي المفيد/ 121 مستدرك الوسائل 2/ 554  - ابن سنان مى‏گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: مسيح (ع) به يارانش مى‏گفت: … تا آنكه گفت: از نگاه كردن بپرهيزيد كه نگاه در دل صاحبش شهوت مى‏روياند و اين براى گمراهى صاحب آن بس است ..

[4]َّ أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إِلَّا مَا يُهْتَدَى بِهِ فِي بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ فَإِنَّهُ يَدْعُو إِلَى الْكِهَانَةِ الْمُنَجِّمُ كَالْكَاهِنِ وَ الْكَاهِنُ كَالسَّاحِرِ وَ السَّاحِرُ كَالْكَافِرِ وَ الْكَافِرُ فِي النَّارِ سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَ عَوْنِهِ وَ مَضَى فَظَفِرَ بِمُرَادِهِ احتجاج-ترجمه غفارى مازندرانى    ج‏2    416   ای مردم، بپرهیزید ازیادگیری علم نجوم الّا بمقدار آنكه بوسيله دانستن آن قدرت بر هدايت بسير و مسافرت بر و بحر پيدا گردد و از اين زياده حرام است زيرا كه علم نجوم بكهانت كشاند و منجّم لا شك مثل كاهن است و كاهن مانند ساحر و ساحر مثل كافر و كافر را مقر در نار سقر است چون اراده مسافرت كنيد بنام خداى تبارك و تعالى و بعون و نصرت او آن سفر بر خود مبارك دانسته روانه شويد و آن حضرت روانه شده بر مرادش نائل گشت‏

[5]يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ.  حجرات / 12 ای کسانی که ايمان آورده ايد ، از گمان فراوان بپرهيزيد زيرا پاره ، ای از گمانها در حد گناه است و در کارهای پنهانی يکديگر جست و جو مکنيد و از يکديگر غيبت مکنيد آيا هيچ يک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد ? پس آن را ناخوش خواهيد داشت و از خدا بترسيد، زيرا خدا توبه پذير و مهربان است

[6] الوقاية حفظ الشي‏ء ممّا يُؤذي و التقوي جعل النفس في وقاية مما يخاف. المفردات راغب اصفهانی، ذیل این ماده.

[7]  ده گفتار ، شهید مطهری . صفحات 3- 7

[8]  قال النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله: النّظر  سهم مسموم من سهام إبليس فمن تركها خوفا من اللَّه أعطاه اللَّه إيمانا يجد حلاوته في قلبه. جامع الاخبار/ 170 المحجة البيضاء 5/ 180 - پيامبر (ص) فرمود: نگاه، تيرى مسموم از تيرهاى شيطان است، هر كه از ترس خدا آن را ترك كند خداوند ايمانى به او مى‏دهد كه شيرينى آن را در دل خود احساس مى ‏كند

 5 نظر

اهلش هستم یا نیستم؟

20 بهمن 1390 توسط قلم
همیشه حرف های خوبی [1] می زد. از خدا برایم می گفت. از راه های رسیدن به او. از چیزها و کارهایی که خدا دوست می داشت انجام دهم. از انفاق. از صدقه . از زکات… وقتی به پای صندوق صدقات می رسیدیم، دست در جیبش می برد اما پولی را نمی دیدم..وقتی قرار بود پول تاکسی پرداخت شود، انقدر مِن  مِن می کرد که دوستان دیگرش پرداخت می کردند. همیشه در تعجب می ماندم… این همه دوست داشت به بهشت رود [2]، اما چرا….  اینقدر نطق بیانش خوب و زیبا بود که هر وقت از دنیا حرف می زد، از همه چیز دنیا زده می شدم و دلم را به آخرتم گره می زدم، اما وقتی به دنیایش نگاه می کردم، انگار که دنبال گنجی می گردد[3] ، گنج دنیا، آنقدر هم خدا به او می دهد و می دهد، ولی انگار که معده ای است که هر چه بیشتر در آن ریخته شود، بزرگ تر و حریص تر می شود [4]…


همه ی ماگاها اطرافمون، چنین افرادی رو مشاهده می کنیم. کسایی که افراد صالح رو دوست دارند، نیکوکاران و بخشندگان رو دوست دارند، اما وقتی به مرحله ی آزمایش می افتند، خودشون نیکوکار و بخشنده نیستند [5]. کسایی که از دنیا و مافیها و دل بستن به اون، بیزارن اما وقتی نگاه می کنی، انگار که عاشق این دنیا هستند [6]. کسایی که نعمت هایی که دارن رو نمی بینن و شکرگذارن خدا و قدردان اون نعمت نیستند و هی از خدا نعمت های بیشتر و دیگر و دیگر می خواهند[7].  کسایی که از انسان های خطاکار بیزارن و سرزنششون می کنن و از گناه و معصیت ابراز انزجار می کنند، اما خودشون معصیت و خطا و گناه رو مرتکب می شن [8].. کسایی که مرگ رو دوست ندارن و اکراه دارن، چون گناه هاشون زیاده[9] … و حاضر هم نیستند که این خطا ها رو جبران کنند [10] و خودشون رو برای مرگ و دیدار خداوند، آماده کنند. کسایی که وقتی سالم باشند و در عافیت و آرامش، مغرور می شن و عجب تمام وجودشون و فرا می گیره و وقتی بلایی به اون ها برسه، بی تابی می کنند و ناامید می شن [11]…


شاید برخی از این ویژگی هایی رو که گفتم در خود ما هم باشه…شاید بیشتر از یکی…شاید همه اش… شاید حتی اون هایی که نگفتم[12] …


اما اگه حتی، یک موردش رو در خودمون دیدیم، تامل کنیم که :  نکنه من هم شدم مصداق کلام امیرالمومنین و جزو افرادی هستم که اهل عمل نیستم !! …  و خسران برای منی است که اهل عمل نباشم [13]…چرا؟ به همنشینی این دو نگاه کنید: الذین امنوا و عملو الصالحات [14]…


خداوندا، یاریمان کن که اهل عمل باشیم نه فقط گفتار و …


پاورقی:

[1] . يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يَعْتَبِرُ . آنچه را مايه عبرت است وصف كند و خود عبرت نگيرد

[2] .
لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ از آنان مباش كه به آخرت اميدوار است بى آنكه كارى سازد.

[3] .
يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ در باره دنيا چون زاهدان سخن گويد، و در كار دنيا راه جويندگان دنيا را پويد

[4] . إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ اگر از دنيا بدو دهند سير نشود، و اگر از آن بازش دارند خرسند نگردد 


[5] . يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ . نيكوان را دوست مى‏دارد، و كار او كار آنان نيست

[6] .
يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ در باره دنيا چون زاهدان سخن گويد، و در كار دنيا راه جويندگان دنيا را پويد


[7] . يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ . در سپاس آنچه بدان داده‏اند ناتوان است، و از آنچه مانده فزونى را خواهان


[8] . وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ و گناهكاران را دشمن مى‏دارد، و خود از آنان يكى است


[9] . يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ . مرگ را خوش نمى‏دارد، چون گناهانش بسيار است 


[10] . وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ و بدانچه به خاطر آن از مردن مى‏ترسد در كارست

[11] . يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِيَ وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ چون عافيت يابد به خود بالان است، و چون گرفتار بلا شود نوميد و نالان 

[12] .  وَ قَالَ امیرالمومنین علی علیه السلام لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ يَعِظَهُ-  لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ-  وَ يُرْجِي التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ-  يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ-  وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ-  إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ-  يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ-  يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي وَ يَأْمُرُ بِمَا لَا يَأْتِي-  يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ-  وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ-  يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ-  وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ-  إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِياً-  يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِيَ وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ-  وَ إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً-  تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ وَ لَا يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ-  يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ-  وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَكْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ-  إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ-  يُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَ يُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ-  إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِيَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ-  وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ-  يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يَعْتَبِرُ-  وَ يُبَالِغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ لَا يَتَّعِظُ-  فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ-  يُنَافِسُ فِيمَا يَفْنَى وَ يُسَامِحُ فِيمَا يَبْقَى-  يَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً-  يَخْشَى الْمَوْتَ وَ لَا يُبَادِرُ الْفَوْتَ-  يَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ مَا يَسْتَقِلُّ أَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ-  وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا يَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَيْرِهِ-  فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ-  اللَّغْوُ مَعَ الْأَغْنِيَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الذِّكْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ-  يَحْكُمُ عَلَى غَيْرِهِ لِنَفْسِهِ وَ لَا يَحْكُمُ عَلَيْهَا لِغَيْرِهِ-  يُرْشِدُ غَيْرَهُ وَ يُغْوِي نَفْسَهُ-  فَهُوَ يُطَاعُ وَ يَعْصِي وَ يَسْتَوْفِي وَ لَا يُوفِي-  وَ يَخْشَى الْخَلْقَ فِي غَيْرِ رَبِّهِ وَ لَا يَخْشَى رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ و لو لم يكن في هذا الكتاب إلا هذا الكلام-  لكفى به موعظة ناجعة و حكمة بالغة-  و بصيرة لمبصر و عبرة لناظر مفكر (نهج البلاغة -  ص : 497)


مردى از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام درخواست كرد كه او را اندرز دهد حضرت فرمودند: تو نبايد چون آن مردى باشى كه بدون عمل آخرت را خواهان، و بآرزوى دراز و طول امل توبه را برگذار مينمايد گفتارش در دنيا گفتار پارسايان و كردارش كردار دنيا پرستان است، اگر از دنيا بوى داده شود سير نگردد و اگر بوى داده نشود قناعت نورزد، با اينكه از عهده شكر آنچه كه بوى داده شده است بدر آمدن نتواند، با اينحال در آنچه كه باقى است خواهان زيادتى است، مردم را از زشتى باز ميدارد، و خودش باز نمى‏ايستد، بخوبى امر ميكند، و خودش بجاى نميآورد، دوست نيكان است و كارشان را انجام نميدهد دشمن بدانست و خود يكى از آنان است، از بسيارى گناه مرگ را زشت ميشمارد، با اين وصف بر چيزيكه سبب كراهت از مرگ است پى ميافشارد، بيمار كه ميشود از كرده پشيمان، سالم كه ميشود بغفلت و آسايش ميگرايد، اگر آسودگى بيند خودخواه شود، و اگر گرفتار شود افسرده خاطر گردد اگر رنج و بلائى بوى رسد زارى كند، و اگر راحت و غنائى بيند از روى غرور رخ برتابد، بر چيزيكه گمان دارد نفعش بر وى غالب، و بر چيزيكه يقين دارد نفعش بر وى غالب نيست (بهشت جاويد را بدنياى فانى ترجيح ميدهد) بر ديگرى بگناهى كه (بمراتب) كمتر از گناه خودش است بيمناك و براى خود پاداشى را كه پيش از كردارش ميباشد اميدوار است، اگر توانگر گردد بفتنه و مستى گرايد، و اگر نادار و نيازمند شود دچار يأس و خوارى شود، بهنگام كار كوتاهى كند، و بگاه پرسش اصرار ورزد، اگر دچار شهوت و خواهشى عصيان و سركشى آغاز نهد، و توبه را پشت سر افكند و اگر برنج و بلائى گرفتار شود از حدود ديانت دورى گزيند، عبرت گرفتن را بيان ميكند، و خود عبرت گرفتنى نيست، ديگران را پند دهد، و خود پند پذيرفتنى نه، اين كس بگفتار بر ديگران نازان، و بكردار كمتر از آنان است، براى آنچه نابود شدنى است كوشا، و در آنچه باقى ماندنى است سهل انگار است غنيمت و سود فرمانبردارى (از خدا) را زيان، و زيان و غرامت (نافرمانى از خدا) را سود ميپندارد، از مرگ ميترسد، و بهنگام فرصت (بكار نيك) نمى‏شتابد، گناه ديگران را بزرگ ميشمارد، و خودش بزرگتر از آن را مرتكب ميشود و كوچكش ميپندارد طاعت خود را بزرگ ميشمارد، و از ديگران را كوچك ميگيرد، پس او بر مردم نكوهشگر، و بر خودش مدارا مداراگر است، بيهوده‏گوئى با توانگران نزدش خوشتر از ياد خدا بودن با فقرا است، براى سود خود بزيان ديگرى فرمان ميراند، و براى زيان خود بسود ديگرى فرمان نميراند، خودش را گمراه و ديگرانرا راهنمائى ميكند، مردم (گفتار خوب) او را اطاعت ميكنند، و خودش نافرمانى مينمايد، تمام ميگيرد و تمام نميدهد، در راه خداى از مردم ميترسد، و در راه مردم از خدا نميترسد.


سيّد رضى اعلى اللّه مقامه الشّريف فرمايد: اگر در كتاب مستطاب نهج البلاغه نبود جز اين كلام (گوهر نظام شيرين بشر را) همان براى اندرز سودمند، و حكمتى كه رساننده معانى باشد، و بينش از براى شخص بينا، و عبرت از براى بيننده متفكّر كافى بود.


[13] . إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْر - إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقّ‏ِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرِْ (العصر : 2 و3) كه انسانها همه در خسران و زيانند  مگر افراد و اقليتى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند و يكديگر را به حق سفارش كرده و به صبر توصيه نموده‏اند


[14] . وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ الأعراف : 42    و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمى‏كنيم، آنان اهل بهشتند و همانها در بهشت جاودانند


الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ الرعد : 29   همان كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند خوشى و سرانجام نيك از آن ايشان است

و ایات بسیاری که این دو لفظ کنار یکدیگر امده … برای اگاهی بیشتر در معجم مفهرس کلمه ی عملوا را ببینید.

 5 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6

اسلایدر

سلام
خوش آمدید.
ان شاالله که مطالب خوبی رو بتونم ازتون یاد بگیرم و به دعای شما به کار ببندم.
از همه دوستانی که نظر می ذارن و به بنده، نکته جدیدی یاد می دن ممنونم.
یه خواهش هم دارم، نظرات خصوصیتون رو، در موارد خیلی ضروری، برام بزارین.
سپاس.
------------------------------------
مطالب این وبلاگ، از قلم حقیر است و اگر قصور و یا نقصانی دیدید ممنون می شم متذکر شوید.
------------------------------------
شاید بپرسین اسم وبلاگم یعنی چی. تعریفش رو بخونین و مفهومش رو فکر کنین که چرا این رو انتخاب کردم. به نتیجه رسیدید خوشحال می شم با من در میون بزارین
..........
قط‌زن ابزاری است که در آخرین مرحلهٔ تراشیدن قلم‌نی، نوک آن را روی این بستر قرار داده با یک فشار ناگهانی در زاویه مطلوب قطع می‌کنند. قط‌زن در عین حال که باید سخت و غیرقابل انعطاف باشد باید در مقابل قلمتراش کمی نرمش و انعطاف داشته باشد تا به تیغه آن آسیب نرساند.

موضوعات

  • همه
  • اعتقادی
    • خداشناسی
    • انسان شناسی
  • اشعار
  • اخلاقی
  • ارتباط با خدا
  • همه
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس