• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

من کیستم؟ 3

08 اسفند 1391 توسط قلم

 

3. ترکیب عقل (خرد)و شهوت(خواهش)

انسان، موجودی است که هم نیاز و خواهش های نفسانی که از آن تعبیر به شهوت می شود دارد و این امکان را دارد که شهوتش بر عقلش چیره شود و هم دارای عقل و خردی است که این شهوت را کنترل می کند و بر او چیره می شود. مصادیق این چیرگی، در تاریخ بسیار دیده شده است. این بیان در روایات نیز بیان شده است. برای نمونه، روایتی از امام صادق علیه السلام را که به خوبی این ویژگی انسان را بیان کرده اند می آوریم:

عن عبد اللّه بن سنان سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّه ِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ عليه السلام فَقُلتُ : المَلائِكَةُ أفضَلُ أم بَنو آدَمَ ؟ فَقالَ : قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام : إنَّ اللّه َ عَزَّ وجَلَّ رَكَّبَ فِي المَلائِكَةِ عَقلاً بِلا شَهوَةٍ ، ورَكَّبَ فِي البَهائِمِ شَهوَةً بِلا عَقلٍ ، ورَكَّبَ في بَني آدَمَ كِلَيهِما ، فَمَن غَلَبَ عَقلُهُ شَهوَتَهُ فَهُوَ خَيرٌ مِنَ المَلائِكَةِ ، ومَن غَلَبَت شَهوَتُهُ عَقلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ البَهائِم

علل الشرائع ( ـ به نقل از عبد اللّه بن سنان ـ ) : از ابو عبد اللّه امام صادق عليه السلام پرسيدم : فرشتگان برترند يا آدميان؟ فرمود : «اميرمؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام فرمود : خداى توانا و بزرگ ، در فرشتگان ، خِرد نهاد ، بى خواهش و در چارپايان ، خواهش نهاد ، بى خرد و در آدميان ، هر دو را نهاد . پس هر كس خِردش بر خواهشش چيره آيد ، او از فرشتگان ، بهتر است و هر كس خواهشش بر خردش چيره آيد ، او از چارپايان ، بدتر [و پست تر] است .

علل الشرائع : ص ۴ ح ۱ ، مشكاة الأنوار : ص ۴۳۹ ح ۱۴۷۴ نحوه ، بحارالأنوار : ج ۶۰ ص ۲۹۹ ح ۵ .

 

 نظر دهید »

من کیستم؟ 2

28 بهمن 1391 توسط قلم

2. ترکیبی از عقل و صورت(خرد و پیکر)

یکی دیگر از ویژگی هایی که انسان دارد و به آن می توان تعریف کرد و از دیگر موجودات بازشناخت، این است که انسان، ترکیبی از عقل و خرد و صورت و پیکر است. حالا این که مگر صوره، این قابلیت را ندارد که عقل و خرد را در خود جای دهد و حالا در انسان که جای گرفته ، شده از ویژگی های برجسته او، نیاز به بحثی عمیق دارد که عقل و صورت هر کدام ورابطه هایشان و جایگاه و ظرفشان تبیین شود.

این ترکیب را از روایات می توان یافت. برخی از این دسته روایات جهت نمونه آورده می شود:

- رسول اللّه صلى الله عليه و آله : يا مَعشَرَ قُرَيشٍ! إِنَّ حَسَبَ الرَّجُلِ دينُهُ ومُروءَتَهُ خُلُقُهُ وأصلَهُ عَقلُهُ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى گروه قريش ! حَسَب و نَسَب مرد ، دين اوست ، و آدميتش اخلاق اوست ، و اصل و ريشه او خِردش . [1]


- الإمام علي عليه السلام : الإِنسانُ عَقلٌ وصورَةٌ ، فَمَن أخطَأَهُ العَقلُ ولَزِمَتهُ الصّورَةُ لَم يَكُن كامِلاً ، وكانَ بِمَنزِلَةِ مَن لا روحَ فيهِ ، فَمَن طَلَبَ العَقلَ المُتَعارَفَ فَليَعرِف صورَةَ الاُصولِ وَالفُضولِ فَإِنَّ كَثيرا مِنَ النّاسِ يَطلُبونَ [الفُضولَ] ويُضَيِّعونَ الاُصولَ ، مَن أحرَزَ الأَصلَ اكتَفى بِهِ عَنِ الفَضلِ.امام على عليه السلام : انسان ، خِردى است و صورتى (پيكرى) . پس هر كه خِرد از او دور شود و صورت همراهش گردد ، كامل نيست و به مانند كالبدى بى جان است ، و هر كه جوياى خِرد متعارف باشد ، بايد صورت اصول و زوايد (فروع) را بشناسد ؛ زيرا بسيارى از مردم ، دنبال فروع هستند و اصول را وا مى گذارند . هر كه اصل را به دست آورد ، از فرع بى نياز مى شود .[2]


- الإمام علي عليه السلام :أصلُ الإِنسانِ لُبُّهُ ، وعَقلُهُ دينُهُ ، ومُرُوَّتُهُ حَيثُ يَجعَلُ نَفسَهُ .امام على عليه السلام : اصل انسان ، خرد اوست ، و خِردش دين او ، و جوان مردى اش آن كه نفس خويش را كجا قرار دهد . [3]

 

——————————–
[1]الكافي : ج ۸ ص ۱۸۱ ح ۲۰۳ ، الأمالي للطوسي : ص ۱۴۷ ح ۲۴۱ ، بحارالأنوار : ج ۲۲ ص ۳۸۲ ح ۱۶ .
[2] مطالب السؤول : ص ۴۹ ، بحارالأنوار : ج ۷۸ ص ۷ ح ۵۹ .
[3] روضة الواعظين : ص ۸ ، الأمالي للصدوق : ص ۳۱۲ ح ۳۶۱ ، بحارالأنوار : ج ۱ ص ۸۲ ح ۲ .

 نظر دهید »

من کیستم؟ 1

29 آبان 1391 توسط قلم

یکی از دغدغه های ما، این است که انسان کیست؟ چه ویژگی هایی دارد؟ چه حالت هایی؟ وقتی که بتوانیم انسان را بشناسیم، بهتر می توانیم فهم کنیم که هدف از وجود چنین کسی در این جهان چیست و او با این ویژگی هایی که دارد، چه وظایفی بر عهده اش است.

در این راستا، صرفا از آیات و روایات مدد می گیریم و ان شاالله در پستهای مختلف به بیان آن ها می پردازیم:

1. انسان ترکیبی از تن و روح الهی

انسان،ترکیبی است از تن و روح. این بیان در آیات مختلفی از قرآن بیان شده است:

« وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءِنسَـنَ مِن سُلَــلَةٍ مِّن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلْنَـهُ نُطْفَةً فِى قَرَارٍ مَّكِينٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَـمًا فَكَسَوْنَا الْعِظَـمَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَـهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَــلِقِينَ» . المؤمنون : ۱۲ ـ ۱۴ . «و ما انسان را از عصاره اى از يك گل آفريديم . سپس او را آبى در آرامگاهى استوار نهاديم . سپس ، آن آب را آويزكى ساختيم . بعد ، آن آويزك را گوشتْ پاره اى ساختيم . بعد آن گوشتْ پاره را استخوان ساختيم . بعد ، آن استخوان را گوشت پوشانديم . سپس آن را خلقى ديگر پديد ساختيم . پس آفرين بر خدا كه بهترينِ آفرينندگان است!»

« وَ بَدَأَ خَلْقَ الْاءِنسَـنِ مِن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَــلَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ * ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَـرَ وَ الْأَفْـئدَةَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ» السجدة : ۷ ـ ۹ . «و آفريدن انسان را از گِلى آغاز كرد . سپس نسل او را از چَكيده اى از آبى پست قرار داد . سپس او را بپرداخت و از روح خويش در او دميد و برايتان گوش و ديدگان و دل ها قرار داد . چه اندك ، سپاس مى گزاريد» .

 

همچنین، ائمه معصومین علیهم السلام نیز به این ترکیب، اشاره های موجز و مفصل داشته اند. این اشاره ها بیشتر از چیزی است که در این جا آورده ایم.به اختصار مواردی از کلام معصومین علیهم السلام را ذکر می کنیم:


- الإمام عليّ عليه السلام :إذا نَمَتِ النُّطفَةُ أربَعَةَ أشهُرٍ ، بُعِثَ إلَيها مَلَكٌ فَنَفَخَ فيهَا الرّوحَ فِي الظُّلُماتِ الثَّلاثِ ، فَذلِكَ قَولُهُ : «ثُمَّ أَنشَأْنَـهُ خَلْقًا ءَاخَرَ» يَعني نَفَخَ الرّوحَ فيهِ امام على عليه السلام : چون چهار ماه از رشد نطفه گذشت ، فرشته اى نزدش فرستاده مى شود و در آن تاريكى هاى سه گانه ، در او جان مى دهد . اين است فرموده او كه : «سپس ، او را آفرينشى ديگر ، پديد ساختيم» ؛ يعنى در او جان دميد .[1]


- الإمام الباقر عليه السلام ( ـ في قَولِهِ تَعالى : «ثُمَّ أَنشَأْنَـهُ خَل ) : فَهُوَ نَفخُ الرّوحِ فيهِ. امام باقر عليه السلام ( ـ در باره سخن خداى متعال : «سپس او را آفرينشى ) اين آفرينش ، [مرحله ]دميدن جان در اوست . [2]


- الإمام الصادق عليه السلام ( ـ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِهِ تعالى : «وَ نَفَخَ ) : مِن قُدرَتِهِ .امام صادق عليه السلام ( ـ در پاسخ به پرسش از فرموده خداى متعال ) طم : «و در او از روح خود دميد» ؛ يعنى از قدرت خود .[3]


- قال الصادق عليه السلام :عِرفانُ المَرءِ نَفسَهُ أن يَعرِفَها بِأَربَعِ طَبائِعَ ، وأربَعِ دَعائِمَ ، وأربَعَةِ أركانٍ ؛ فَطَبايِعُهُ : الدَّمُ وَالمِرَّةُ وَالريحُ وَالبَلغَمُ . ودَعائِمُهُ : العَقلُ ، ومِنَ العَقلِ الفَهمُ وَالحِفظُ . وأركانُهُ : النّورُ وَالنّارُ وَالرّوحُ وَالماءُ . وصورَتُهُ طينَتُهُ . فَأَبصَرَ بِالنّورِ ، وأكَلَ وشَرِبَ بِالنّارِ ، وجامَعَ وتَحَرَّكَ بِالرّوحِ . ووَجَدَ طَعمَ الذَّوقِ وَالطَّعامِ بِالماءِ . فَهذا تَأسيسُ صورَتِهِامام صادق عليه السلام : خودشناسى انسان ، اين است كه بداند داراى چهار طبع و چهار ستون و چهار رُكن است . چهار طبع او عبارت اند از : خون و صفرا و باد و بلغم . ستون هايش عبارت اند از : خِرد كه از خِرد فهم و حافظه مايه مى گيرد . و اركانش عبارت اند از : نور و آتش و روح و آب . و صورتش سرشت اوست ، پس با نور مى بيند ، به واسطه آتش [حرارت مزاج] مى خورد و مى آشامد ، به واسطه روح ، مجامعت مى كند و حركت مى كند ، و به واسطه آب ، مزه چشايى ها و غذا را حس مى كند . اين است بنياد صورت او . [4]


————————
[1] الدرّ المنثور : ج ۶ ص ۹۳ نقلاً عن ابن أبي حاتم ؛ بحارالأنوار : ج ۶۰ ص ۳۸۳ ح ۱۱۰ .
[2] تفسير القمّي : ج ۲ ص ۹۱ عن أبي الجارود ، بحارالأنوار : ج ۶۰ ص ۳۶۹ ح ۷۵ .
[3] بصائر الدرجات : ص ۴۶۲ ح ۸ ، بحارالأنوار : ج ۲۵ ص ۶۹ ح ۵۳ .
[4] تحف العقول : ص ۳۵۴ ، علل الشرائع : ص ۱۰۸ ح ۶ نحوه ، بحارالأنوار : ج ۶۱ ص ۳۰۲ ح ۸ .


 1 نظر

شاهراه نجات از گناه

30 تیر 1391 توسط قلم

یکی از مسائلی که در رشد اخلاقی بسیار موثر هست و اساتید اخلاق طی کردن سیر الی الله را بدون این مسئله، غیر قابل امکان شمرده اند، ترک معصیت است. بسیاری از انسان ها هستند که دوست ندارند گناه کنند. تمایلی به گناه ندارند. ولی همانطور که در برخی از روایات ذکر شده، به علت غلبه هوی و شهوت، درگیر گناهانی می شوند که روند رو به رشد آن ها را عقب می اندازد.

در روایات آمده که هر كه‏ از گناه صبر كند، خدا برايش 900 درجه نويسد كه ميان هر دو درجه باندازه فاصله ميان قعر زمين تا پايان عرش باشد.. و مشهورترینش روایتی است که صبر رو به سه قسم تقسیم کرده اند[1]. صبر بر طاعت صبر بر مصیبت، صبر بر معصیت. تا به حال به این فکر کردیم که چرا برای معصیت، راه صبر رو بیان کرده اند؟

با روایت زیر، شاهراه رهایی از گناه واضح تر می شود. می خواهیم از گناه رهایی یابیم؟
می خواهیم درگیر گناهان نشویم؟ می خواهیم غیبت نکنیم؟ تهمت نزنیم؟ دروغ نگوییم؟ ربا نخوریم؟ ریا نکنیم؟ و الی ماشاالله کارهایی که می خواهیم نکنیم، چون معصیت الهی است. می خواهیم؟

یک راهکار عملی بسیار دقیق رو اجرا کنیم. تا از گناه نجات پیدا کنیم. این کار را بکنیم تا درگیر گناه نشویم. تا از گناه، خلاص شویم. در روایت لفظ خلاصی از گناه آمده است. پس دست کم نگیریم این راهکار عملی را.
بسم الله. روایت را بخوانید و تامل کنید.

رسولُ اللّه ِ صلي الله عليه وآله ـ مِن وصايا الخِضْرِ لموسي عليهما السلام ـ : رُضْ نَفسَكَ علي الصَّبرِ ، تَخلُصْ مِنَ الإثمِ [2]

پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : يكي از سفارشهاي خضر به موسي عليهما السلام اين بود كه : نفس خود را به صبر تمرين ده، تا از گناه رهايي يابي

تأمل کنیم… رُضْ..ریاضت دادن. سخت است. ولی شدنی.نَفسَكَ نفس رو. یعنی از درون داریم راهی رو طی می کنیم که دشمن نتواند ورود در ما پیدا کند. علي الصَّبر.. صبوری کردن رو یاد بگیریم. صبر. صبر. صبر.

همان صبری که خداوند، برایش این همه ثواب گذاشته بود. این ریاضت را اگر به خاطر نجات از گناه انجام دهیم، خودش طاعتی است. صبوری بر این طاعت می کنیم. پس ثواب صبر بر طاعت را می بریم. در موقع گناه به واسطه این صبوریمان، صبر بر معصیت می کنیم. و ثواب صبر بر معصیت را نیز می بریم. این همه ثواب و نتیجه برای چه کاری؟ فقط یک کار.
صبر کردن.

تمرین کنیم…بسم الله

اما براتون سوال شد که صبر کردن یعنی چی؟

—————–

[1]مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ أَخْبَرَنِي يَحْيَى بْنُ سُلَيْمٍ الطَّائِفِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ الْيَمَانِيُّ يَرْفَعُ الْحَدِيثَ إِلَى عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَةِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمُصِيبَةِ حَتَّى يَرُدَّهَا بِحُسْنِ عَزَائِهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَلَاثَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى الطَّاعَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ سِتَّمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى الْعَرْشِ وَ مَنْ صَبَرَ عَنِ الْمَعْصِيَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ تِسْعَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى مُنْتَهَى الْعَرْش‏ رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود:، صبر بر سه قسم است: صبر در مصيبت و صبر بر طاعت و صبر از گناه، پس هر كه بر مصيبت صبر كند تا آن را با تسلى خوبى رد كند، خدا برايش 300 درجه نويسد كه ميان هر درجه تا درجه ديگر باندازه فاصله ميان آسمان و زمين باشد و هر كه بر طاعت صبر كند خدا برايش 600 درجه نويسد كه ميان هر درجه تا درجه ديگر باندازه فاصله ميان قعر زمين تا عرش باشد و هر كه‏ از گناه صبر كند، خدا برايش 900 درجه نويسد كه ميان هر دو درجه باندازه فاصله ميان قعر زمين تا پايان عرش باشد.  شيخ كلينى، الكافي، 5جلد، اسلاميه - تهران، چاپ: دوم، 1362ش. ج‏2 ص 91

[2] علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، 42جلد، اسلاميه - تهران، چاپ: مكرر، مختلف. ج‏1، ص: 227 ؛ ميزان الحكمه ،ج4،ص 554 ؛ كنز العمّال : 44176

 2 نظر

برگزیده

25 تیر 1391 توسط قلم

وقتی می خوانی يا اَنيسَ مَنْ لا اَنيسَ لَهُ.1..یعنی خدا می دانست که در دنیا تنها می مانی و انیسی نداری. خودش انیست شد و گفت من انیس کسی هستم که کسی را ندارد.

وقتی می خوانی يا حَبيبَ مَنْ لا حَبيبَ لَهُ … یعنی در دنیا هستند کسانی که هیچکس دوست آن ها نیست. دوستی که بتوانی همه جا داشته باشی اش. دوستی که بهترین خصلت ها را داشته باشد. دوستی که همه جا کمکت کند. و خدا به تو که دوستی نداری می گوید که خودم ، دوستت هستم.

وقتی می خوانی يا مُجيبَ مَنْ لا مُجيبَ لَهُ، یاد سوال های بی جوابت می افتی، یاد آدم هایی که ازشون چیزی خواستی و جوابت رو ندادند، یاد دعوت هایی که اجابت نشد می افتی، اشک در چشمان حلقه می زند و در این هنگام است که خدایت می گوید، هیچکس جوابت را نداد؟ خودم جوابت را می دهم. خودم پاسخت را می دهم. خودم اجابتت می کنم…

شاید بارها شده که دوستانی را که گمان می کردی ، همسفر و همیارت هستند وسط راه، از دست بدی و دلسوزی و شفت آنان را به خود نبینی، آن جا که می خوانی يا شَفيقَ مَنْ لا شَفيقَ لَهُ، خدا می گوید خودم یار دلسوزت هستم و خواهم بود.

چقدر آرامش بخش است وقتی احساس تنهایی کنی، در همه حال بگویی که هیچ کس را نداری، هیچ رفیقی نداری که با او همبحث شوی، هیچکس را نداری که همیشه همراهت باشد، آنگاه ، خداوند در گوشت بگوید: يا رَفيقَ مَنْ لا رَفيقَ لَهُ.. خودم رفیقت هستم.

و باز هم می گوید که من همراهت هستم، من راهنمایت هستم، من همصحبتت هستم، من مونست هستم، من طبابتت می کنم…من …

چقدر احساس کردی که تنهایی؟ جقدر احساس کردی که هیچکس را نداری؟ چقدر احساس کردی که هیجکس تو را نمی خواهد؟ چقدر احساس کردی که هیچکس تو را دوست ندارد؟ چقدر احساس کردی که هیچکس نیست که راهنمایت باشد؟ هیچکس نیست که جوابی به تو بدهد؟ هیچکس نیست که برایت رهبری کند؟ هیچکس نیست که …. چقدر احساس کردی؟ این را حس کن که خدا، تو را به همراهی خودش بر گزیده است. این ها یعنی که تو هیچ نداری، تا او را داشته باشی…

خدایا..تو چه خوب خدایی هستی…خدایا..تنهایم کن، بی مونسم قرار ده، بی طبیبم قرار ده، بی راهنمایم قرار ده و خودت مونس و رفیق و مجیب و دلیل و شفیق و راهنمایم باش…

یا الله

 

———————

1. دعای جوشن کبیر. فراز 59

يا حَبيبَ مَنْ لا حَبيبَ لَهُ، يا طَبيبَ مَنْ لا طَبيبَ لَهُ، يا مُجيبَ مَنْ لا مُجيبَ لَهُ، يا شَفيقَ مَنْ لا شَفيقَ لَهُ، يا رَفيقَ مَنْ لا رَفيقَ لَهُ، يا مُغيثَ مَن لا مُغيثَ لَهُ، يا دَليلَ مَنْ لا دَليلَ‏ لَهُ، يا اَنيسَ مَنْ لا اَنيسَ لَهُ، يا راحِمَ مَنْ لا راحِمَ لَهُ، يا صاحِبَ مَنْ لا صاحِبَ لَهُ

 

 2 نظر

منم می خوام

29 خرداد 1391 توسط قلم

چقــــــــــــدر خوبه آدم کنار پیامبر اکرم باشه…منم می خوااام

 

همیشه دوست داشتم کنار پیامبر اکرم صلوات الله علیه باشم. اینقدر غبطه می خورم به حال سلمان فارسی..اینقدر غبطه می خورم به حال ابوذر…

پیش خودم می گم چه صبری داشته اویس که پیامبر رو ندید و رفت…خیلی صبوری می خواااد خیــــــــــــــــــــــلی

امام حسين عليه السلام : كانَ رسول الله صلى الله عليه و آله… يُعطى كُلَّ جُلَسائِهِ نَصيبَهُ وَ لا يَحسَبُ أَحَدٌ مِن جُلَسائِهِ أَنَّ أَحَدا أَكرَمُ عَلَيهِ مِنهُ؛ بحارالأنوار، ج16، ص152، ح4

پيامبر صلى الله عليه و آله بهره هر يك از هم نشينان خود را عطا مى فرمودند و چنان معاشرت مى نمودند كه كسى گمان نمى كرد شخص ديگرى نزد پيامبر از او گرامى تر باشد.


واااااااااااااای چقدر حال می ده کنار محبوبت بشینی و اون طوری باهات برخورد کنه که تو فکر می کنی که بهترین کس نزد محبوبت ، فقط تویـــــــــــــــی.. خیلی حال می ده. خییییلی

فداشون بشم الاااااااااااهی

من اگه بخوام پیامبرم رو ببینم باید چی کار کنم؟ دوست داشتم زمان پیامبرم می بودم که درکشون می کردم…


من پیامبرمو می خوااااااااام

:’(

 
 

 نظر دهید »

برخی علت ها / علت برخی ها

04 اسفند 1390 توسط قلم

همه چیزی که به ما داده علت هایی دارد. علت های زیادی. گاه، برخی علت ها را می گوید تا ما بهتر و بیشتر عمل کنیم….

می گوید ایمان داشته باش تا  آلودگی شرک قلبت را فرا نگیرد.

می گوید نمازت را ادا کن تا  از تکبرها دور پاک شوی.

می گوید زکات بده که  روزی ات را برکت می دهد و نفس و جانت را تزکیه می کند.

می گوید روزه بگیر که خلوصت تثبیت می شود.

عدل و انصاف داشته باش که نظم اجتماعی و روح مساوات حفظ شود.

می گوید صبور باش تا به هدف برسی و به خوشبختی.

از امام، اطاعت کن که این ، موجب امان از تفرقه و جدایی مومنان می شود.

می گوید جهاد کن که موجب عزت اسلام و خواری کفار و منافقین می شود.

باز هم بگویم چه می گوید؟



به پدر و مادر نیکی کن تا از عذاب الهی مصون بمانی.

صله رحم کن تا عمرت طولانی شود و نزول باران بسیار.

نذرهایت را ادا کن تا رحمت و مغفرت خداوند را جلب کنی.



باز هم گفته است.[1] بسیار گفته است ….در این گفته ها بیاندیشیم و عمل کنیم که آنکس که پیام آور این گفته ها بوده، عصمت قولی هم داشته. نکنه که فردا روزی، ضرر کنیم از عمل نکردن ….


پاورقی:


[1] . الإحتجاج على أهل اللجاج ج‏1 احتجاج فاطمة الزهراء ع على القوم لما منعوها فدك و قولها لهم عند الوفاة بالإمامة ….. ص : 97

قسمتی از احتجاج حضرت زهرا عليها السلام در باره فدك و سخنان آن حضرت هنگام فوت در باره امامت …..

فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكَاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ وَ نَمَاءً فِي الرِّزْقِ وَ الصِّيَامَ تَثْبِيتاً لِلْإِخْلَاصِ وَ الْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّينِ وَ الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتِيجَابِ الْأَجْرِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَامَّةِ وَ بِرَّ الْوَالِدَيْنِ وِقَايَةً مِنَ السُّخْطِ وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ مَنْسَأَةً فِي الْعُمُرِ وَ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ وَ الْوَفَاءَ بِالنَّذْرِ تَعْرِيضاً لِلْمَغْفِرَةِ وَ تَوْفِيَةَ الْمَكَايِيلِ وَ الْمَوَازِينِ تَغْيِيراً لِلْبَخْسِ وَ النَّهْيَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزِيهاً عَنِ الرِّجْسِ وَ اجْتِنَابَ الْقَذْفِ حِجَاباً عَنِ اللَّعْنَةِ وَ تَرْكَ السَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْكَ إِخْلَاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ فَ اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ- وَ أَطِيعُوا اللَّهَ فِيمَا أَمَرَكُمْ بِهِ وَ نَهَاكُمْ عَنْهُ فَإِنَّهُ إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء

خداوند ايمان را براى تطهير قلوب شما از آلودگى شرك قرار داده، و اداى نماز را براى دورى از كبر، و پرداخت زكات را براى پاكى جان و بركت رزق و روزى، و روزه را براى تثبيت اخلاص، و اداى حجّ را براى بر پا داشتن دين، و عدل و انصاف را براى نظم اجتماع و حفظ روح مساوات، و لزوم اطاعت و امامت ما را موجب امان از تفرقه و جدائى مؤمنان، و جهاد را موجب عزّت اسلام و خوارى كفّار و منافقان، و صبر را پايه خوشبختى و وسيله نيل به هدف، و امر به معروف را براى صلاح همگانى، و نيكى به پدر و مادر را براى مصون ماندن از عذاب الهى، و صله رحم را براى طولانى شدن عمر و تكثير ياران، و قصاص را براى محفوظ ماندن جان مردم، و اداى نذر را براى جلب مغفرت و رحمت حقّ، و رعايت وزن وكيل را براى اجتناب از كم فروشى، و ممنوعيّت شرب خمر را براى دورى از پليدى، و خوددارى از فحّاشى و دشنام را براى مصونيت از لعنت مردمان، و دزدى نكردن را براى حفظ عفّت و پاكدامنى قرار داده است، و خداوند براى اين شرك را حرام نمود تا همه با اخلاص او را بپرستند، پس تقواى الهى را بخوبى رعايت كرده بگونه‏اى كه از اين سرا با حال تسليم خارج شويد، پس خدا را در اوامر و نواهيش اطاعت نمائيد،زيرا در ميان بندگان تنها دانشمندانند كه در برابر خدا خاشعند

 6 نظر

چهار وجه

25 بهمن 1390 توسط قلم

چندوقتی است که درگیر معنای تقوی شده ام. بدجوری فکرم را مشغول خود کرده است. از طرفی معنایش از وقایه و صیانت می یاد که یعنی نگهداری کردن و خود نگهداری[1]. از طرفی می بینم که به پرهیزکاری ترجمه کرده اند و خب پرهیز هم گاها داره. از طرفی، استاد شهید مرتضی مطهری [2]اصرار زیادی بر تبیین درست این مسئله و معنای آن به خودنگهداری داشته اند. من اما بین الفاظی که در ایات و روایات ، مبنی بر معنای تقوا بود، گیر کرده بودم.  تقوی همان خود نگهداری است که استاد شهید فرموده اند. اما ..اما…

اما برای رسیدن به تقوی باید از چند روش استفاده کرد:

1. اینکه پرهیز کرد، یعنی اصلا، طرفش هم نریم..خب این پرهیز با خودنگهداری فرق داره دیگه. چون خودنگهداری، همانطور که از لفظش پیداست، یعنی در وسط معرکه ای و خودت رو محافظت می کنی…

این پرهیز کردن، در روایات به احذروا و ایاکم بسیار اومده…مثل و إيّاكم و النّظرة [3] از نگاه کردن بپرهیزید…   و یا َّ أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إِلَّا… [4] ای مردم، بپرهیزید ازیادگیری علم نجوم الّا بمقدار آنكه…..و در قران فعلا با لفظ اجتنبوا پیدا کرده ام : يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً …[5]

2. اینکه خود را نگهداری و صیانت کرد. که اصل ماده ی تقوی [6] از همین معنا گرفته شده است. مانند اتقوا الله…که معنایش از خداوند بترسید نیست. بلکه منظور، خود نگهداری از عقابی که در نتیجه ی رفتارمان، شامل حال ما می شود است. [7]

3. حالت سوم اینکه ترک کنیم. به صورتی که شاید امری را به طور مختصر می کردیم و یا حتی در دلمان می خواستیم و یا ….،  این مورد را ترک کنیم. این هم یک نوع تقوی است. و البته این مورد را به ترک در روایات ، بیان کرده اند. مانند ترک کردن نگاه به نامحرم  فمن تركها خوفا من اللَّه [8] و …

4. خود را ایمن کرد. که در پایین در مرحله 2 -2 بیشتر توضیحش رو می دم.

حالا مراحل بالا که همه در معنای تقوی نهفته است را، در قالب مثالی بسیار عمیق می گم:


تصور کنید که وسط بیابانی هستید پر از خار و خاشاک و قرار است که ازاین بیابان رد شوید.

1. ابتدا پرهیز می کنیم. یعنی مسیرمان را عوض کرده و از راه دیگری می رویم. این شاید بسیاری از معانی پرهیز را در خود دارد وقتی می گوید از علم نجوم پرهیز کن یا از رابطه با نامحرم پرهیز کن ، یعنی اگر انجام بدی ، بالاخره خار و خاشاک در پایت خواهند رفت. چنانچه روایات زیادی هم در نهی و عذاب این دسته پرهیزها هست.

2. اینکه حالا که مجبوریم از این بیابان پر خاشاک برویم دو کار می کنیم…

2-1 اینکه دامن و چادر و لباس خودمون رو نگه می داریم که خاشاک و خار ها به ما گیر نکند و اسیب نزند. این می شه خود نگهداری به معنای کلمه… وَ لِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ  اعراف/26

2-2 اینکه مثلا کفش بپوشیم و با کفش راه بریم که ته پایمان زخمی نشود یا مثلا از وسایلی استفاده کنیم و از چیزهایی بهره ببریم که خارهای سر راهمان را بسوزاند تا خاری نباشد که اسیب برساند. به اصطلاح ایمن کردن. این می شه همون جریان صدقه دادن و خواندن دعا های حدیث نفس و ادعیه های دیگر و چهار قل و ایت الکرسی و توکل بر خدا و قران خواندن و استعاذه و غیره و غیره که خیلی زیاد هست. این ها می سوزانند و کفشی به پایمان می شوند تا ما آسیب نبریم. این هم یک نوع ، و یک مرحله از خودنگهداری است.

3. اینکه حالا اگه وسط راه، خاری به پایمان گیر کرد و زخمی شدیم، خار را کنده و پانسمان کنیم. این می شه ترک کردن که باز هم یک مرحله ای از تقوی است. یکی از مراحل خود نگهداری. ترک و جدا کردن آن خار و پانسمان هم نوعی صیانت و محافظت از خود است.

این ها چهار وجه از تقوی بود. دقت کنید که، مرحله به مرحله و پله ای نیست اگر چه که گاها، برخی مقدمه ای برای دیگری است.


پی نوشت 1 : این چهار وجه تقوی و خودنگهداری رو باتوجه به روایات و ایات و ادعیه بیان کردم و سعی کردم که تمام الفاظ با معانی بلندی که دارند رو با هم جمع کرده باشم. ندیدم کسی این موارد رو گفته باشه. اگه کسی دیده و یا خلافش رو معتقده و شنیده بگه تا مطلب من کامل تر بشه…ممنونم از همه.



[1].در مورد معنای تقوی لینک حفاظت رو بخونین.

[2]  ده گفتار ، شهید مطهری . صفحات 3- 7. یا مجموعه ‏آثاراستادشهيد مطهرى - ج‏23 - ص : 690- 695

[3] عن ابن سنان قال سمعت ابا عبد اللَّه عليه السّلام يقول: كان المسيح عليه السّلام يقول لأصحابه … إلى أن قال: و إيّاكم و النّظرة فإنّها تزرع في قلب صاحبها الشّهوة و كفى بها لصاحبها فتنة … الخبر.  امالي المفيد/ 121 مستدرك الوسائل 2/ 554  - ابن سنان مى‏گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: مسيح (ع) به يارانش مى‏گفت: … تا آنكه گفت: از نگاه كردن بپرهيزيد كه نگاه در دل صاحبش شهوت مى‏روياند و اين براى گمراهى صاحب آن بس است ..

[4]َّ أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إِلَّا مَا يُهْتَدَى بِهِ فِي بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ فَإِنَّهُ يَدْعُو إِلَى الْكِهَانَةِ الْمُنَجِّمُ كَالْكَاهِنِ وَ الْكَاهِنُ كَالسَّاحِرِ وَ السَّاحِرُ كَالْكَافِرِ وَ الْكَافِرُ فِي النَّارِ سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَ عَوْنِهِ وَ مَضَى فَظَفِرَ بِمُرَادِهِ احتجاج-ترجمه غفارى مازندرانى    ج‏2    416   ای مردم، بپرهیزید ازیادگیری علم نجوم الّا بمقدار آنكه بوسيله دانستن آن قدرت بر هدايت بسير و مسافرت بر و بحر پيدا گردد و از اين زياده حرام است زيرا كه علم نجوم بكهانت كشاند و منجّم لا شك مثل كاهن است و كاهن مانند ساحر و ساحر مثل كافر و كافر را مقر در نار سقر است چون اراده مسافرت كنيد بنام خداى تبارك و تعالى و بعون و نصرت او آن سفر بر خود مبارك دانسته روانه شويد و آن حضرت روانه شده بر مرادش نائل گشت‏

[5]يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ.  حجرات / 12 ای کسانی که ايمان آورده ايد ، از گمان فراوان بپرهيزيد زيرا پاره ، ای از گمانها در حد گناه است و در کارهای پنهانی يکديگر جست و جو مکنيد و از يکديگر غيبت مکنيد آيا هيچ يک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد ? پس آن را ناخوش خواهيد داشت و از خدا بترسيد، زيرا خدا توبه پذير و مهربان است

[6] الوقاية حفظ الشي‏ء ممّا يُؤذي و التقوي جعل النفس في وقاية مما يخاف. المفردات راغب اصفهانی، ذیل این ماده.

[7]  ده گفتار ، شهید مطهری . صفحات 3- 7

[8]  قال النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله: النّظر  سهم مسموم من سهام إبليس فمن تركها خوفا من اللَّه أعطاه اللَّه إيمانا يجد حلاوته في قلبه. جامع الاخبار/ 170 المحجة البيضاء 5/ 180 - پيامبر (ص) فرمود: نگاه، تيرى مسموم از تيرهاى شيطان است، هر كه از ترس خدا آن را ترك كند خداوند ايمانى به او مى‏دهد كه شيرينى آن را در دل خود احساس مى ‏كند

 5 نظر

اهلش هستم یا نیستم؟

20 بهمن 1390 توسط قلم
همیشه حرف های خوبی [1] می زد. از خدا برایم می گفت. از راه های رسیدن به او. از چیزها و کارهایی که خدا دوست می داشت انجام دهم. از انفاق. از صدقه . از زکات… وقتی به پای صندوق صدقات می رسیدیم، دست در جیبش می برد اما پولی را نمی دیدم..وقتی قرار بود پول تاکسی پرداخت شود، انقدر مِن  مِن می کرد که دوستان دیگرش پرداخت می کردند. همیشه در تعجب می ماندم… این همه دوست داشت به بهشت رود [2]، اما چرا….  اینقدر نطق بیانش خوب و زیبا بود که هر وقت از دنیا حرف می زد، از همه چیز دنیا زده می شدم و دلم را به آخرتم گره می زدم، اما وقتی به دنیایش نگاه می کردم، انگار که دنبال گنجی می گردد[3] ، گنج دنیا، آنقدر هم خدا به او می دهد و می دهد، ولی انگار که معده ای است که هر چه بیشتر در آن ریخته شود، بزرگ تر و حریص تر می شود [4]…


همه ی ماگاها اطرافمون، چنین افرادی رو مشاهده می کنیم. کسایی که افراد صالح رو دوست دارند، نیکوکاران و بخشندگان رو دوست دارند، اما وقتی به مرحله ی آزمایش می افتند، خودشون نیکوکار و بخشنده نیستند [5]. کسایی که از دنیا و مافیها و دل بستن به اون، بیزارن اما وقتی نگاه می کنی، انگار که عاشق این دنیا هستند [6]. کسایی که نعمت هایی که دارن رو نمی بینن و شکرگذارن خدا و قدردان اون نعمت نیستند و هی از خدا نعمت های بیشتر و دیگر و دیگر می خواهند[7].  کسایی که از انسان های خطاکار بیزارن و سرزنششون می کنن و از گناه و معصیت ابراز انزجار می کنند، اما خودشون معصیت و خطا و گناه رو مرتکب می شن [8].. کسایی که مرگ رو دوست ندارن و اکراه دارن، چون گناه هاشون زیاده[9] … و حاضر هم نیستند که این خطا ها رو جبران کنند [10] و خودشون رو برای مرگ و دیدار خداوند، آماده کنند. کسایی که وقتی سالم باشند و در عافیت و آرامش، مغرور می شن و عجب تمام وجودشون و فرا می گیره و وقتی بلایی به اون ها برسه، بی تابی می کنند و ناامید می شن [11]…


شاید برخی از این ویژگی هایی رو که گفتم در خود ما هم باشه…شاید بیشتر از یکی…شاید همه اش… شاید حتی اون هایی که نگفتم[12] …


اما اگه حتی، یک موردش رو در خودمون دیدیم، تامل کنیم که :  نکنه من هم شدم مصداق کلام امیرالمومنین و جزو افرادی هستم که اهل عمل نیستم !! …  و خسران برای منی است که اهل عمل نباشم [13]…چرا؟ به همنشینی این دو نگاه کنید: الذین امنوا و عملو الصالحات [14]…


خداوندا، یاریمان کن که اهل عمل باشیم نه فقط گفتار و …


پاورقی:

[1] . يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يَعْتَبِرُ . آنچه را مايه عبرت است وصف كند و خود عبرت نگيرد

[2] .
لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ از آنان مباش كه به آخرت اميدوار است بى آنكه كارى سازد.

[3] .
يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ در باره دنيا چون زاهدان سخن گويد، و در كار دنيا راه جويندگان دنيا را پويد

[4] . إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ اگر از دنيا بدو دهند سير نشود، و اگر از آن بازش دارند خرسند نگردد 


[5] . يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ . نيكوان را دوست مى‏دارد، و كار او كار آنان نيست

[6] .
يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ در باره دنيا چون زاهدان سخن گويد، و در كار دنيا راه جويندگان دنيا را پويد


[7] . يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ . در سپاس آنچه بدان داده‏اند ناتوان است، و از آنچه مانده فزونى را خواهان


[8] . وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ و گناهكاران را دشمن مى‏دارد، و خود از آنان يكى است


[9] . يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ . مرگ را خوش نمى‏دارد، چون گناهانش بسيار است 


[10] . وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ و بدانچه به خاطر آن از مردن مى‏ترسد در كارست

[11] . يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِيَ وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ چون عافيت يابد به خود بالان است، و چون گرفتار بلا شود نوميد و نالان 

[12] .  وَ قَالَ امیرالمومنین علی علیه السلام لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ يَعِظَهُ-  لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ-  وَ يُرْجِي التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ-  يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ-  وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ-  إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ-  يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ-  يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي وَ يَأْمُرُ بِمَا لَا يَأْتِي-  يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ-  وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ-  يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ-  وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ-  إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِياً-  يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِيَ وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ-  وَ إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً-  تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ وَ لَا يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ-  يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ-  وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَكْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ-  إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ-  يُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَ يُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ-  إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِيَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ-  وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ-  يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يَعْتَبِرُ-  وَ يُبَالِغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ لَا يَتَّعِظُ-  فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ-  يُنَافِسُ فِيمَا يَفْنَى وَ يُسَامِحُ فِيمَا يَبْقَى-  يَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً-  يَخْشَى الْمَوْتَ وَ لَا يُبَادِرُ الْفَوْتَ-  يَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ مَا يَسْتَقِلُّ أَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ-  وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا يَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَيْرِهِ-  فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ-  اللَّغْوُ مَعَ الْأَغْنِيَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الذِّكْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ-  يَحْكُمُ عَلَى غَيْرِهِ لِنَفْسِهِ وَ لَا يَحْكُمُ عَلَيْهَا لِغَيْرِهِ-  يُرْشِدُ غَيْرَهُ وَ يُغْوِي نَفْسَهُ-  فَهُوَ يُطَاعُ وَ يَعْصِي وَ يَسْتَوْفِي وَ لَا يُوفِي-  وَ يَخْشَى الْخَلْقَ فِي غَيْرِ رَبِّهِ وَ لَا يَخْشَى رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ و لو لم يكن في هذا الكتاب إلا هذا الكلام-  لكفى به موعظة ناجعة و حكمة بالغة-  و بصيرة لمبصر و عبرة لناظر مفكر (نهج البلاغة -  ص : 497)


مردى از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام درخواست كرد كه او را اندرز دهد حضرت فرمودند: تو نبايد چون آن مردى باشى كه بدون عمل آخرت را خواهان، و بآرزوى دراز و طول امل توبه را برگذار مينمايد گفتارش در دنيا گفتار پارسايان و كردارش كردار دنيا پرستان است، اگر از دنيا بوى داده شود سير نگردد و اگر بوى داده نشود قناعت نورزد، با اينكه از عهده شكر آنچه كه بوى داده شده است بدر آمدن نتواند، با اينحال در آنچه كه باقى است خواهان زيادتى است، مردم را از زشتى باز ميدارد، و خودش باز نمى‏ايستد، بخوبى امر ميكند، و خودش بجاى نميآورد، دوست نيكان است و كارشان را انجام نميدهد دشمن بدانست و خود يكى از آنان است، از بسيارى گناه مرگ را زشت ميشمارد، با اين وصف بر چيزيكه سبب كراهت از مرگ است پى ميافشارد، بيمار كه ميشود از كرده پشيمان، سالم كه ميشود بغفلت و آسايش ميگرايد، اگر آسودگى بيند خودخواه شود، و اگر گرفتار شود افسرده خاطر گردد اگر رنج و بلائى بوى رسد زارى كند، و اگر راحت و غنائى بيند از روى غرور رخ برتابد، بر چيزيكه گمان دارد نفعش بر وى غالب، و بر چيزيكه يقين دارد نفعش بر وى غالب نيست (بهشت جاويد را بدنياى فانى ترجيح ميدهد) بر ديگرى بگناهى كه (بمراتب) كمتر از گناه خودش است بيمناك و براى خود پاداشى را كه پيش از كردارش ميباشد اميدوار است، اگر توانگر گردد بفتنه و مستى گرايد، و اگر نادار و نيازمند شود دچار يأس و خوارى شود، بهنگام كار كوتاهى كند، و بگاه پرسش اصرار ورزد، اگر دچار شهوت و خواهشى عصيان و سركشى آغاز نهد، و توبه را پشت سر افكند و اگر برنج و بلائى گرفتار شود از حدود ديانت دورى گزيند، عبرت گرفتن را بيان ميكند، و خود عبرت گرفتنى نيست، ديگران را پند دهد، و خود پند پذيرفتنى نه، اين كس بگفتار بر ديگران نازان، و بكردار كمتر از آنان است، براى آنچه نابود شدنى است كوشا، و در آنچه باقى ماندنى است سهل انگار است غنيمت و سود فرمانبردارى (از خدا) را زيان، و زيان و غرامت (نافرمانى از خدا) را سود ميپندارد، از مرگ ميترسد، و بهنگام فرصت (بكار نيك) نمى‏شتابد، گناه ديگران را بزرگ ميشمارد، و خودش بزرگتر از آن را مرتكب ميشود و كوچكش ميپندارد طاعت خود را بزرگ ميشمارد، و از ديگران را كوچك ميگيرد، پس او بر مردم نكوهشگر، و بر خودش مدارا مداراگر است، بيهوده‏گوئى با توانگران نزدش خوشتر از ياد خدا بودن با فقرا است، براى سود خود بزيان ديگرى فرمان ميراند، و براى زيان خود بسود ديگرى فرمان نميراند، خودش را گمراه و ديگرانرا راهنمائى ميكند، مردم (گفتار خوب) او را اطاعت ميكنند، و خودش نافرمانى مينمايد، تمام ميگيرد و تمام نميدهد، در راه خداى از مردم ميترسد، و در راه مردم از خدا نميترسد.


سيّد رضى اعلى اللّه مقامه الشّريف فرمايد: اگر در كتاب مستطاب نهج البلاغه نبود جز اين كلام (گوهر نظام شيرين بشر را) همان براى اندرز سودمند، و حكمتى كه رساننده معانى باشد، و بينش از براى شخص بينا، و عبرت از براى بيننده متفكّر كافى بود.


[13] . إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْر - إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقّ‏ِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرِْ (العصر : 2 و3) كه انسانها همه در خسران و زيانند  مگر افراد و اقليتى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند و يكديگر را به حق سفارش كرده و به صبر توصيه نموده‏اند


[14] . وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ الأعراف : 42    و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمى‏كنيم، آنان اهل بهشتند و همانها در بهشت جاودانند


الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ الرعد : 29   همان كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند خوشى و سرانجام نيك از آن ايشان است

و ایات بسیاری که این دو لفظ کنار یکدیگر امده … برای اگاهی بیشتر در معجم مفهرس کلمه ی عملوا را ببینید.

 5 نظر

میلیون ها

15 بهمن 1390 توسط قلم

می دونم که زیاد وقت ندارین و دلتون می خواد سریع برم سر اصل مطلب. خب وقتی یه ساندویچ هم بخوری، اول نون و رویه اش رو باید بخوری تا بعد برسی به گوشت و اصل مطلبش که درونشه. پست های ساندویجی هم این طوره دیگه. یه رویه داره که باید بخوریش. حالا خوردن شما می شه فکر کردن.

تا حالا به این فکر کردین که چی کار کنیم که وقتی هر کسی نماز می خونه، برای ما خواه ناخواه دعا کنه؟ یه جورایی حساب کنین میلیون ها ادم نماز خون. اونوقت ما رو دعا کنن. اصلا می شه؟ مثلا اون افریقایی که اون سر دنیاست و من رو نمی شناسه برام دعا کنه. یا مثلا اون المانی مسلمان شده .. حالا چرا دور بریم. همین آبادان و مشهد و آستارا و این ها…همه که من رو نمی شناسن. پس تصور و خواسته ی غلطیه که من بخوام همه ی همه ی همه ی نمازگزارها من رو دعا کنن.

اما با این همه من می خوااااام.

حالا چه جوری می شه؟ مگه می شه؟ امکان نداره؟ نه نمی شه. چرا باید بشه؟ چرا نشه؟ یه کوچولو فکر کنین بعد برین ادامه مطلب  رو بخونین. فکر کنین تا وقتی می خونین مطلب براتون شیرین تر بشه….الان دارین نون رویه اش رو می خورینا…

الان فکر کردین دیگه. خوبه. خیلی ساده است. فقط کافیه یه کلمه بگیم. البته ظاهرش یه کلمه است. باطنا هم باید این کلمه رو به واقعیت برسونیم. اون کلمه چیه الحمد لله…یا کاملترش الحمد لله رب العالمین…حالا چرا این حمد؟ به خاطر اینکه همه، سوره ی حمد رو می خونن؟ چه ربطی داره …نه به این خاطر نیست. فکر کنم معما شد دیگه….برای اینکه یه جمله ای تو نماز می گیم که خدایا هر کسی حمد تو رو کرد ، صداش رو بشنو…این یه جور دعا هست. حالا عربیش چی می شه؟ بله دیگه . همونه…آفرین…سمع الله لمن حمده….البته این از هوش سرشار من نبود که به این نکته ظریف در نماز پی بردم. این از علم امام صادق علیه السلام است که وقتی ازشون یه دعای جامع می خوان، می فرمایند:  حمد خدا را بگو که هیچ نمازگزاری نیست که برای تو دعا نکند[1]..

حالا این رو هم حساب کن که صالحین و علما و ابرار و خصوصا خصوصا ، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم ، جزو این نمازگزارانی هستند که به خدا می گن: صدای منی که حمد خدا رو می کنم بشنو…چه شود…از شوق ، آدم پرواز می کنه.

این هم یه پست ساندویچی….امیدوارم خوشمزه بوده باشه و به دهنتون مزه داده باشه اونقدری که یادتون نره که ستایش خدا را بکنیم. الحمد لله بابت اینکه این نکته روزیم شد و تونستم به شما هم بگم. الحمد لله رب العالمین



[1] عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاكَ عَلِّمْنِي دُعَاءً جَامِعاً فَقَالَ لِيَ احْمَدِ اللَّهَ فَإِنَّهُ لَا يَبْقَى أَحَدٌ يُصَلِّي إِلَّا دَعَا لَكَ يَقُولُ سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَه (الكافي    ج‏2  ص : 503)  مفضل گويد: بامام صادق عليه السلام عرضكردم: قربانت گردم دعاء جامعى (يعنى تمام و كاملى) بمن بياموز، فرمود: خدا را ستايش كن زيرا هيچ نمازگزارى نيست جز اينكه (آن زمان) براى تو دعا كند (زيرا هر نمازگزارى در نماز) ميگويد: (سمع اللَّه لمن حمده يعنى): خدايا بشنو سخن كسى كه تو را ستايش كند

* عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام  قَالَ  : مَنْ قَالَ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ إِذَا أَصْبَحَ- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ* فَقَدْ أَدَّى شُكْرَ يَوْمِهِ وَ مَنْ قَالَهَا إِذَا أَمْسَى فَقَدْ أَدَّى شُكْرَ لَيْلَتِه (الكافي    ج‏2     ص : 503)  حضرت صادق عليه السّلام فرمود: هر كه چون صبح كند چهار بار بگويد: «الحمد للَّه رب العالمين » هر آينه شكر آن روزش را ادا كرده، و هر كه آن را همين كه شام كرد بگويد هر آينه شكر آن شبش را ادا كرده است

*  عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَيُّ الْأَعْمَالِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ أَنْ تَحْمَدَه (الكافي    ج‏2 ص : 503) محمد بن مروان گويد: بحضرت صادق عليه السلام عرضكردم: چه عملى بدرگاه خداى عز و جل محبوبترين همه اعمال است؟ فرمود: اينكه او را ستايش كنى

* عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله يَحْمَدُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ ثَلَاثَمِائَةِ مَرَّةٍ وَ سِتِّينَ مَرَّةً عَدَدَ عُرُوقِ الْجَسَدِ يَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ* كَثِيراً عَلَى كُلِّ حَالامام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا (ص) چنان بود كه روزى سيصد و شصت بار خدا را حمد (و ستايش) ميكرد بشماره رگهاى بدن، (و اين گونه ميفرمود: «الحمد للَّه رب العالمين كثيرا على كل حال» (يعنى ستايش مخصوص پروردگار جهانيانست بسيار بر هر حال (الكافي    ج‏2   ص : 503)

 2 نظر

کودک 4 ساله می داند

10 بهمن 1390 توسط قلم

 

خیلی آرام، در اتاق را می بندد. به روی خودم نمی آورم. بعد از چند لحظه، به طور خیلی نامحسوس گوشه ای می ایستم و نگاهش می کنم 1. به ورودی آشپزخانه نگاه می کند که من نیامده باشم. ظرف نمک را بر می دارد. درش را باز کرده و قاشقی را داخلش می چرخاند و کیف می کند. می خندد. کمی از نمک ها بیرون می ریزد. برایش تازگی دارد. یک قاشق پر می کند و آن را به روی فرش می ریزد. هنوز نگاهش می کنم. نمک ها را با دستش پخش می کند. به صورتش می پاشد… فوتش می کند. به اتاق بر می گردم. و در را باز می کنم به طوری که بفهمد. صدایش می کنم. گوشه ای قایم شده است. به روی خودم نمی آورم. چقدر مشتاقم بیاید و صدایش را بشنوم 2. اشپزخانه را مثلا، تازه دیده ام. عکس العمل کمی نشان می دهم. معذرت خواهی می کند. می پذیرم 3و کمکش می کنم تا نمک های ریخته شده را جمع کند. کمی از اثر این کارش بر روی فرش می ماند.
باز هم در اتاق را می بندد و این بار ادویه و نمک با هم مخلوط شده… معذرت خواهی می کند و می پذیرم و اشتباهش را گوشزد می کنم. آن ها را جمع می کند اما اثرش می ماند.4
باز هم در اتاق.. این بار صدای کتری هم به گوش می رسد. می دانم چه می کند. اندکی صبر می کنم و باز هم…همه را با آب مخلوط کرده و در بشقابی ریخته است و با دستانش به هم می زند. تا من را می بیند فرار می کند. صدایش می کنم . بر می گردد و در آغوشم معذرت خواهی می کند. اشتباهش را بیشتر برایش توضیح می دهم و با هم جمع می کنیم. این بار فرش خیس شده و بوی ادویه به خود گرفته است. چند روز بعد ، بوی نمی از فرش به مشامم می رسد.
دفعه بعد … فرش خیس از ماست و ادویه و نمک شده است…این بار فقط نگاهش می کنم. نه از سر خشم. که هیچگاه خشمگین نشدم. فقط نگاهش می کنم و آرام به اتاق می روم. کمی طول می کشد و می آید. بوسه بارانم می کند و معذرت خواهی. به روی خودم نمی آورم. می گوید مادر، ببخش. بلند می شوم. به دنبالم می آید. آشپزخانه را می بینم. همه را جمع کرده است و دستمالی خیس بر روی آن ها کشیده تا اثرش پاک شود. فرش خیس شده اما ظاهرش تمیز است. در آغوشش می گیرم و نوازشش می کنم. 5


روز بعد من هستم و فرچه و آب و شستن فرش. محکم می شورم که هیچ اثری از خطاهایش بر روی فرش باقی نماند 6. حتی این کودک چهارساله هم توبه کردن را بلد است. من بنده چرا توبه نمی کنم؟ او، بلافاصله بعد از خطایش معذرت می خواست. من اما چرا خطاهایم را بعد از بیست سال هم به یاد نمی آورم؟ او می دانست توبه نصوح چیست 7. سعی می کرد اشتباهش را اصلاح کند. من اما چرا نصوح را نمی شناسم؟
نصوح می گویند
8 چون دفعه بعد که بخواهد بازهم ادویه ها را بریزد، خودش، خودش را نصیحت می کند که اگر این کار را بکنم باز هم به حرف مادر گوش نکرده ام.
نصوح می گویند8 چون این فاصله ای که در اثر خطایش،بین او و دوستی من افتاده است، دوخته شده و از بین می رود.(پاورقی را بخونین تا بهتر متوجه این مورد بشین. )
نصوح می گویند8 چون اگر کسان دیگری بخواهد، آن کار را بکنند، نصیحتشان می کند که نباید این خطا را انجام دهند.
و نصوح می گویند8 چون خالصانه تصمیم گرفته است دیگر این خطا را نکند. اگر چه که من مادر، می دانم شاید باز هم، تکرار کند. 9

 

پاورقی:

1. هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصير (حديد- 4 )  و هر جا باشيد او با شما است، و خداوند نسبت به آنچه انجام مى‏دهيد بيناست

2. قال تعالى يخاطب داود عليه السلام: «يا داود إني أشد شوقاً إليهم»، أي إلى المشتاقين إليه فصوص الحكم    التعليقة     ص : 319

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ‏ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ أَضَلَّ رَاحِلَتَهُ وَ زَادَهُ‏ «2» فِي لَيْلَةٍ ظَلْمَاءَ فَوَجَدَهَا فَاللَّهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ ذَلِكَ الرَّجُلِ بِرَاحِلَتِهِ حِينَ وَجَدَهَا. الكافي (ط - الإسلامية)    ج‏2    ص : 430
ابو عبيده حذاء گويد: شنيدم از حضرت باقر عليه السّلام كه ميفرمود: همانا خداى تعالى بتوبه (و بازگشت) بنده خود فرحناك‏تر است از مردى كه در شب تارى شتر و توشه خود را گم كند و آنها را بيابد، پس خدا بتوبه بنده‏اش از چنين مردى در آن حال كه راحله گم شده را پيدا كند شادتر است.

3. وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ (مائده - 9)

4. ٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ انْمَحَتْ وَ إِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَى قَلْبِهِ فَلَا يُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَدا (تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة    ج‏15   ص : 299) ابو بصير گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى‏فرمود: زمانى كه مردى گناه كند نقطه سياهى در قلبش پديدار مى‏شود، اگر توبه كند (آن نقطه سياه) ناپديد مى گردد، و اگر باز (بدون توبه) گناه ديگرى كند آن سياهى زيادتر مى‏شود تا جايى كه بر قلبش غالب و فراگير گردد و ديگر رستگار نگردد.

5.  عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَنْ تَابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِسَنَةٍ قَبِلَ اللَّهُ تَوْبَتَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ السَّنَةَ لَكَثِيرَةٌ مَنْ تَابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِشَهْرٍ قَبِلَ اللَّهُ تَوْبَتَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الشَّهْرَ لَكَثِيرٌ مَنْ تَابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِجُمْعَةٍ قَبِلَ اللَّهُ تَوْبَتَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْجُمْعَةَ لَكَثِيرٌ مَنْ تَابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِيَوْمٍ قَبِلَ اللَّهُ تَوْبَتَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ يَوْماً لَكَثِيرٌ مَنْ تَابَ قَبْلَ أَنْ يُعَايِنَ قَبِلَ اللَّهُ تَوْبَتَهُ. . الكافي (ط - الإسلامية)    ج‏2    ص : 440  حضرت صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فرموده است: هر كه يك سال پيش از مرگش توبه كند خداوند توبه‏اش را بپذيرد سپس فرمود: يك سال هر آينه زياد است هر كه يكماه پيش از مرگش توبه كند خدا توبه‏اش را بپذيرد، سپس فرمود يكماه زياد است، هر كه يك هفته پيش از مرگش توبه كند خدا توبه‏اش را بپذيرد، سپس فرمود: يك هفته زياد است هر كه يك روز پيش از مرگش توبه كند خدا توبه‏اش را بپذيرد، سپس فرمود: يك روز زياد است هر كه پيش از ديدار مرگ (ملك الموت) توبه كند خدا توبه‏اش را بپذيرد.

6. يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ (رعد - 39) خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مى‏كند و «امّ الكتاب» [لوح محفوظ] نزد اوست!

7. يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى‏ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير (تحريم - 8 ) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد بسوى خدا توبه كنيد، توبه‏اى خالص اميد است (با اين كار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايى از بهشت كه نهرها از زير درختانش جارى است وارد كند، در آن روزى كه خداوند پيامبر و كسانى را كه با او ايمان آوردند خوار نمى‏كند اين در حالى است كه نورشان پيشاپيش آنان و از سوى راستشان در حركت است، و مى‏گويند: «پروردگارا! نور ما را كامل كن و ما را ببخش كه تو بر هر چيز توانايى

8. قال في النهاية في حديث ابى: سألت النبيّ صلّى اللّه عليه و آله عن التوبة النصوح فقال هى الخالصة التي لا يعاود بعدها الذنب. و فعول من أبنية المبالغة يقع على الذكر و الأنثى.
فكان الإنسان بالغ في نصح نفسه بها. و قال الشيخ البهائى قدّس سرّه قد ذكر المفسرون في معنى التوبة النصوح وجوها منها أن المراد توبة تنصح الناس أي تدعوهم إلى أن يأتوا بمثلها لظهور آثارها الجميلة في صاحبها أو تنصح صاحبها فيقلع عن الذنوب ثمّ لا يعود إليها أبدا.و منها أن النصوح ما كانت خالصة لوجه اللّه سبحانه من قولهم: عسل النصوح إذا كان خالصا من الشمع بان يندم على الذنوب لقبحها أو كونها خلاف رضاء اللّه سبحانه لا لخوف النار مثلا و قد حكم المحقق الطوسيّ طاب ثراه في التجريد بأن الندم على الذنوب خوفا من النار ليس توبة و منها أن النصوح من النصاحة و هي الخياطة لأنّها تنصح من الدين ما مزقته الذنوب أو تجمع بين التائب و بين أولياء اللّه و أحبائه كما تجمع الخياطة بين قطع الثوب و منها أن النصوح وصف للتائب و اسناده إلى التوبة من قبيل الاسناد المجازى أي توبة ينصحون بها أنفسهم بأن يأتوا بها على أكمل
- الكافي (ط - الإسلامية)    ج‏2    ص : 430
مجلسى (ره) گويد: در نهايه گفته است كه در حديث ابى بن كعب آمده از پيغمبر (ص) از توبه نصوح پرسيد؟ فرمود: آن توبه خالصى است كه پس از آن بگناه بازگشت نكند. و شيخ بهائى گفته است كه مفسران در معناى توبه نصوح چند وجه گفته‏اند: از آنها جمله است اينكه مقصود توبه‏ايست كه مردمان را نصيحت كند و اندرز دهد يعنى آنها را بخواند كه مانندش بياورند بخاطر آثار نيكى كه از آن در صاحبش آشكار شود يا صاحبش را اندرز دهد و يكسره از گناهان دست بكشد و هرگز بازگشت نكند.
و از آن جمله اينكه نصوح توبه‏ ايست كه خالص و پاك براى رضاى خدا و خالصا لوجه اللَّه باشد و ريشه اين لغت از «عسل نصوح» گرفته شده كه بمعناى آن عسلى است كه خالص و پاك از موم باشد.

و از آن جمله اينكه «نصوح» از نصاحت بمعنى خياطت باشد، زيرا بوسيله آن هر آنچه گناهان از پرده ديانت پاره كرده رفو كند، يا اين توبه ميانه او و اولياء خدا و دوستانش را جمع كند و او را بآنان متصل سازد چنانچه بوسيله دوختن، تيكه‏هاى پارچه بهم متصل گردد.

9.   مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: يَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ ذُنُوبُ الْمُؤْمِنِ إِذَا تَابَ مِنْهَا مَغْفُورَةٌ لَهُ فَلْيَعْمَلِ الْمُؤْمِنُ لِمَا يَسْتَأْنِفُ بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّهَا لَيْسَتْ إِلَّا لِأَهْلِ الْإِيمَانِ قُلْتُ فَإِنْ عَادَ بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ عَادَ فِي التَّوْبَةِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ أَ تَرَى الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ يَنْدَمُ عَلَى ذَنْبِهِ وَ يَسْتَغْفِرُ مِنْهُ وَ يَتُوبُ ثُمَّ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ تَوْبَتَهُ قُلْتُ فَإِنَّهُ فَعَلَ ذَلِكَ مِرَاراً يُذْنِبُ ثُمَّ يَتُوبُ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَقَالَ كُلَّمَا عَادَ الْمُؤْمِنُ بِالاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَةِ عَادَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِالْمَغْفِرَةِ وَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ … وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ‏ فَإِيَّاكَ أَنْ تُقَنِّطَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّه (‏ الكافي (ط - الإسلامية)    ج‏2    ص : 430 )
محمد بن مسلم گويد: حضرت باقر عليه السّلام فرمود: اى محمد بن مسلم گناهان مؤمن كه از آن توبه كند براى او آمرزيده است، و بايد براى آينده پس از توبه و آمرزش كار (نيك) كند،هر آينه بخدا سوگند اين فضيلت نيست مگر براى أهل ايمان، عرضكردم: پس اگر بعد از توبه و استغفار از گناهان باز گناه كند و دوباره توبه كند (چگونه است)؟ فرمود: اى محمد بن مسلم آيا باور دارى كه بنده مؤمن از گناه خود پشيمان شود و از آن آمرزش خواهد و توبه كند و خداوند توبه‏اش را نپذيرد؟عرضكردم: (اگر) چند بار اين كار را كرده، گناه ميكند پس توبه كند و از خدا آمرزش خواهد (اين چگونه است)؟ فرمود: هر آنگاه كه مؤمن باستغفار و توبه بازگردد خداوند نيز بآمرزش او بر ميگردد (و گناهانش را بيامرزد) و بدرستى كه خداوند آمرزنده و مهربان است، توبه را ميپذيرد، و از كردارهاى بد درگذرد، پس مبادا تو مؤمنان را از رحمت خدا دور سازى.

 4 نظر

فیلم سینمایی

05 بهمن 1390 توسط قلم

امروز می خوام یه فیلم نشونتون بدم. پس حسابی صدا و سیمایی بخونینو از قوه تخیل قوی ای که خدا بهتون داده، استفاده کنین. فیلمه دیگه. شاید یه کم طولانی هم بشه. البته به یک ساعت نمی رسه. ولی خب، دقیق بخونین و کلمه به کلمه اش رو حس کنین و تصور کنین. آماده اید؟ بسم الله

خودت را خوب نگاه کن
. ببین چه داری. دو تا دست. دو تا پا. دو تا چشم. دو تا گوش. یک دهان. یک زبان. عقل. خرد. .. حالا اطرافت را ببین. یه کامپیوتر. قلم. دفتر. مادر . پدر. شاید همسر ، خواهر، برادر، دوست، رئیس، همکار، مومنین…خوب تصور کن تو خیابون می ری، اطرافت: درخت، آب، تکه نان خشک، کودکان، یتیمان، گداها،همه کس را داری. همه ی این ها دارایی های تو هستند.

حالا یواش یواش می رسی به صحنه بعد. نفس های آخر، لحظه ایکه گریه می کنند برایت، لحظه ایکه جسم مثالی ات را می بینی
1 ، لحظه ای که بدنت در قبر جای می گیرد، برزخ 2، حالا به خودت نگاه کن ببین چه داری. یه قبر. یک کمی شاید هم زیاد ، فشار این قبر. مومنین هستند. کافران هم. خوش چهره و بد قیافه. سوال و جواب همون اول 3 . هنوز عادت نکرده ای به قبر که  سوال و جواب و … اگر مومن کامل باشی، متنعمی4 . اگر نه، ایمان ناقص مثل من داشته باشی، در هول و هراس و عذاب و …

بازهم برو به صحنه بعد.
این صحنه را  تصور کن تو ذهنت. خواستی می تونی  چهار - پنج خط ، ریتم خوندنت رو تند تر و تند تر کنی:  نفخه ی صور 5 با آن صدای وحشتناک بلند که همه می شنوندش. زلزله بزرگ. نه . بدتر از سونامی . همه ی عالم به هم ریخته 6. هم ترسیده اند. من که رنگ به صورت ندارم از ترس. تو را نمیدانم. واااای خدا. زمین را ببین. عین اینکه بخواهد تف کند، همه ی جسد ها را به بیرون می اندازد 7. چه صحنه ی وحشتناکی. این همه ادم. چه صورت هایی. ئه این فلانی بود. او به من هم همین را می گوید. ترسیده ایم. این همه آدم. نامه اعمالمان واااای.  مگه عملی هم من دارم؟ یک صف طولانی. بگم چند کیلومتر خوبه؟میلیاردی ؟ حساب کن همه ادم ها8 از حضرت آدم تا اون ادم آخر، همه تو صف هستند. خوش به حال اونهایی که این صف بزرگ و طویل رو رد کرده اند. اووووووووووه. حالا کو تا نوبت به من برسه. چند سال؟ چند قرن؟ بالاخره باز هم آخرش، ایستاده ام. رو به روی ملک. حساب و جواب. می پرسد، من جواب می دهم؟ نه. دستم حرف می زند. سرش داد بزنم: نگو ای دست. اما می گوید. می پرسد. این بار پاهایم می گوید. دِ نگو پای من. می گوید. باز می پرسد، زبانم جواب می دهد. چطور به زبانم بگویم نگو. او افریده شده برای گفتن.همه می گویند. خودم بر علیه خودم 9. از خودم بدم آمده. زمین و زمان و دیگر انسان ها بماند….

کمی تامل کن. نوشته ام را آرام تر بخوان. به شمارش نفس هایت آرام تر. آرام. باز هم آرام. نفس عمیق بکش. حالا بایست. فیلم را نگه دار. دکمه برگشت را بزن. بزن عقب تر. باز هم. عقب تر از نفخه ی صور. عقب تر از فشار قبر. عقب تر از گریه های مادر بر سر قبر. عقب تر. حالا نگه دار. هنوز ایستاده ای. تازه می خواهی از اول، فیلم را ببینی. آماده ای که دکمه ی  play را بزنی. دکمه را بزن. ببین چه داری. دست ، پا، مادر، پدر، دوست ، مومن، امکانات…آخر فیلم را دیدی….. اکنون ، تو،  خود، می دانی که باید، چه کنی10…

اگه خواستین علاوه بر روایات و آیاتی که آوردم مطلب دیگه ای هم بخونین، این بررسی قرآنی هم مفیده.

 

پاورقی:

1. قَالَ النَّبِيُّ ص أَ مَا تَرَوْنَ الْمُحْتَضَرَ يَشْخَصُ بِبَصَرِهِ قَالُوا بَلَى قَالَ يَتْبَعُ بَصَرُهُ نَفْسَه (إرشاد القلوب إلى الصواب    ج‏1     ص : 62)  و نبى اكرم فرمود آيا نمى‏بينيد كه محتضر هنگام مردن چشم‏هاى خود را باز ميكند عرضكردند بلى اى رسول خدا فرمود چشمش را باز ميكند كه به بيند روحش بكجا ميرود

2. وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ مومنون- 100

3.  أَشْكُو إِلَيْكُمْ‏بَيْتَ الْوَحْدَةِ وَ الْوَحْشَةِ وَ الظُّلْمَةِ وَ الْمُسَاءَلَةِ عَنِ الصَّغِيرَةِ وَ الْكَبِيرَةِ فَاحْذَرُوا مِثْلَ مَا قَدْ نَزَلَ بِي فَوَا طُولَ بَلَائِي وَ عَظِيمَ عَنَائِي مَا لِي مِنْ شَفِيعٍ وَ لَا حَمِيم (إرشاد القلوب إلى الصواب    ج‏1    ص : 62)  شكايت ميكنم بشما از خانه‏ى تنهائى و تاريك قبر و از پرسش نكير و منكر كه از كوچك و بزرگ گناهانم مى‏پرسند زينهار بترسيد از آنچه كه بر من وارد شد اى واى از بلاى طولانى و بزرگى رنج و مشقت من كه نه مرا دوستى و نه پارتى باشد

4.  الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ في قولهِ تعالى :    «و مِن و رائهم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»    ـ : هو القَبرُ ، و إنَّ لَهُم فيهِ لَمَعيشَةً ضَنْكا . و اللّه ِ ، إنّ القَبرَ لَرَوضَةٌ مِن رِياضِ الجنّةِ ، أو حُفْرةٌ مِن حُفَرِ النّارِ بحار الأنوار : ٧٨ / ١٤٨ / ١٠ . امام زين العابدين عليه السلام ـ در تفسير آيه «و پشت سرشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند» ـ فرمود : آن برزخ همان گور است و آنان در گور، زندگى تنگ و سختى دارند . به خدا سوگند كه گور، يا باغى از باغهاى بهشت است، و يا گودالى از گودالهاى دوزخ.

5.  وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‏ رَبِّهِمْ يَنْسِلُون ( يس - 51) (بار ديگر) در «صور» دميده مى‏شود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان مى ‏روند

6. يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ (ابراهيم - 48) در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر، و آسمانها (به آسمانهاى ديگرى) مبدل مى‏شود، و آنان در پيشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مى ‏گردند!

7. يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً ذلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنا يَسيرٌ (ق - 44) روزى كه زمين به سرعت از روى آنها شكافته مى‏شود و (از قبرها) خارج مى‏گردند و اين جمع كردن براى ما آسان است!

8. وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرينَ (نمل - 87)
و روزى را به خاطر بياور كه كوه‏ها را به حركت درآوريم و زمين را آشكار (و مسطح) مى‏بينى و همه آنان [انسانها] را برمى‏انگيزيم، و احدى از ايشان را فروگذار نخواهيم كرد

9. الْيَوْمَ نخَْتِمُ عَلىَ أَفْوَاهِهِمْ وَ تُكلَِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَ تَشهَْدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كاَنُواْ يَكْسِبُونَ(يس 65) امروز بر دهانشان مُهر مى ‏نهيم، و دستهايشان با ما سخن مى‏گويند و پاهايشان كارهايى را كه انجام مى‏دادند شهادت مى‏ دهند

10 . وَ قَالَ الْبَرَاءُ بْنُ عَازِبٍ بَيْنَمَا نَحْنُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذْ أَبْصَرَ بِجِنَازَةٍ تُدْفَنُ فَبَادَرَ إِلَيْهَا مُسْرِعاً حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهَا ثُمَّ بَكَى حَتَّى بُلَّ ثَوْبُهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيْنَا فَقَالَ يَا إِخْوَتِي لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ احْذَرُوا هَذَا وَ اعْمَلُوا لَه (إرشاد القلوب إلى الصواب    ج‏1    ص : 62)
براء بن عازب گفته است كه در آن ميان كه با رسول خدا بودم ناگاه حضرت جنازه‏اى را ديد كه دفن ميكنند حضرت با سرعت بسوى آن جنازه رفتند تا اينكه در مقابل آن جنازه ايستاد، بعد گريه كرد بطورى كه جامه‏اش تر شد بعد متوجه ما شد و فرمود: اى برادرانم:  «لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ»  براى چنين جايى عمل كنند نيكوكاران ازين مكان بترسيد و برايش كردار نيك انجام دهيد.


الإمامُ الصّادقُ عليه السلام: فإذا قَبضَهُ اللّه ُ عزّ و جلّ صَيّرَ تلكَ الرُّوحَ في قالَبٍ كقالَبِهِ في الدُّنيا ، فيَأكُلونَ و يَشْرَبونَ ، فإذا قَدِمَ علَيهِمُ القادِمُ عَرَفوهُ بتِلكَ الصُّورةِ الّتي كانتْ في الدُّنيا بحار الأنوار : ٦ / ٢٦٩ / ١٢٤ . امام صادق عليه السلام : چون خداوند عزّ و جلّ جان مؤمن را بستاند، روحش را به كالبدى همچون كالبد وى در دنيا مى برد و مى خورند و مى آشامند و هرگاه كسى بر ايشان وارد شود او را با همان چهره اى كه در دنيا داشته، مى شناسند.

ِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و اله ضَغْطَةُ الْقَبْرِ لِلْمُؤْمِنِ كَفَّارَةٌ لِمَا كَانَ مِنْهُ مِنْ تَضْيِيعِ النِّعَم(ثواب الأعمال و عقاب الأعمال    ص : 197)   سكونى از امام صادق از پدرانش از امير المؤمنين عليهم السّلام روايت كرده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم فرمود: فشار قبر براى مؤمن كفّاره نعمتهائيست كه تباه كرده.

الكافي عن عمرو بن يزيد : قال الصّادقُ عليه السلام: و اللّه ، أتَخَوَّفُ علَيكُم في البَرزَخِ ! قلتُ : و ما البَرْزخُ ؟ قالَ : القَبرُ ، مُنذُ حينِ مَوتِهِ إلى يومِ القيامةِ الكافي : ٣ / ٢٤٢ / ٣ . امام صادق عليه السلام فرمود : به خدا سوگند از برزخ بر شما مى ترسم. عرض كردم: برزخ چيست؟ فرمود: گور، از زمان مرگ تا روز رستاخيز.

الإمامُ عليٌّ عليه السلام: يا بنَ نُباتةَ ، لو كُشِفَ لَكُم لَرأيتُم أرواحَ المؤمنينَ في هذا الظَّهرِ حَلَقا يَتَزاوَرونَ و يَتَحدَّثونَ ، إنَّ في هذا الظَّهرِ رُوحَ كلِّ مؤمنٍ ، و بِوادي بَرَهوتَ نَسَمَةُ كُلِّ كافرٍ . بحار الأنوار : ٦ / ٢٤٢ / ٦٥ .  امام على عليه السلام : اى پسر نباته! اگر پرده ها كنار زده شود، هر آينه ارواح مؤمنان را در اين پشت خواهيد ديد كه حلقه زده اند و با هم ديدار مى كنند و با يكديگر سخن مى گويند. در اين پشت، روح هر مؤمنى هست و در وادى برهوت، جان هر كافرى.

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : ما خَلقَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ يَقينا لا شَكَّ فيهِ أشبَهَ بشَكٍّ لا يَقينَ فيهِ مِن المَوتِ من لا يحضره الفقيه : ١/١٩٤/٥٩٦ . امام صادق عليه السلام : خداوند عزّ و جلّ هيچ چيزى مانند مرگ نيافريده است كه در عين آنكه يقينى است و هيچ شكّى در آن نيست، چونان شكّى است كه در آن [كمترين] يقينى نباشد

[الخصال‏] ابْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص النَّاسُ اثْنَانِ وَاحِدٌ أَرَاحَ وَ آخَرُ اسْتَرَاحَ فَأَمَّا الَّذِي اسْتَرَاحَ فَالْمُؤْمِنُ إِذَا مَاتَ اسْتَرَاحَ مِنَ الدُّنْيَا وَ بَلَائِهَا وَ أَمَّا الَّذِي أَرَاحَ فَالْكَافِرُ إِذَا مَاتَ أَرَاحَ الشَّجَرَ وَ الدَّوَابَّ وَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ بحارالانوار، ج‏6، ص 151
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند که مردم دو دسته اند. دسته ای که راحت می شن. و دسته ای که راحت می کنن. اون دسته ای که راحت می شن، مومنی است که وقتی می میره، از دنیا و بلاهاش راحت می شه و اون دسته ای که راحت می کنن، کافریه که وقتی می میره درختان و حیوانات و بسیاری از مردم ، از او، راحت می شن.

[الأمالي للشيخ الطوسي‏] الْمُفِيدُ عَنِ ابْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَذُكِرَ عِنْدَهُ الْمُؤْمِنُ وَ مَا يَجِبُ مِنْ حَقِّهِ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لِي يَا أَبَا الْفَضْلِ أَ لَا أُحَدِّثُكَ بِحَالِ الْمُؤْمِنِ عِنْدَ اللَّهِ فَقُلْتُ بَلَى فَحَدِّثْنِي جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رُوحَ الْمُؤْمِنِ صَعِدَ مَلَكَاهُ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالا يَا رَبِّ عَبْدُكَ وَ نِعْمَ الْعَبْدُ كَانَ سَرِيعاً إِلَى طَاعَتِكَ بَطِيئاً عَنْ مَعْصِيَتِكَ وَ قَدْ قَبَضْتَهُ إِلَيْكَ فَمَا تَأْمُرُنَا مِنْ بَعْدِهِ فَيَقُولُ الْجَلِيلُ الْجَبَّارُ اهْبِطَا إِلَى الدُّنْيَا وَ كُونَا عِنْدَ قَبْرِ عَبْدِي وَ مَجِّدَانِي وَ سَبِّحَانِي وَ هَلِّلَانِي وَ كَبِّرَانِي وَ اكْتُبَا ذَلِكَ لِعَبْدِي حَتَّى أَبْعَثَهُ مِنْ قَبْرِهِ بحارالانوار، ج‏6، ص 152
مضمون روایت : می فرمایند:  وقتی دو تا ملک، روح مومن رو می گیرن و به پیش خدا می برن، خدا به اون ملائک قبض روح، دستور می ده تا به دنیا برگردن و کنار قبرش باشن و تسبیح و تهلیل خدا رو بگن تا زمانی که از قبر بلند بشه و ثواب این اذکار، برای اون مومن نوشته می شه.

[تفسير العياشي‏] عَنْ حُمْرَانَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ قَالَ هُوَ الَّذِي سُمِّيَ لِمَلَكِ الْمَوْتِ ع فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ بحارالانوار، ج‏6، ص 143
مضمون روایت: امام حسین علیه السلام : درباره اون ایه که وقتی اجل انسان برسه حتی یک ساعت هم نه عقب می ره نه جلو فرموند که زمانی است که در شب قدر به فرشته قبض روح گفته شده. از اون زمانی که شب قدر ، برای انسان نوشته شده باشه عقب و جلو نمی ره.

[عيون أخبار الرضا عليه السلام‏] بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَكِ الْمَوْتِ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ ارْتِفَاعِي فِي عُلُوِّي لَأُذِيقَنَّكَ طَعْمَ الْمَوْتِ كَمَا أَذَقْتَ عِبَادِي بحارالانوار، ج‏6، ص 142
مضمون روایت: زمانی که روز قیامت بشه خداوند به ملک الموت( با ذکر چند قسم) هم طعم مرگ رو می چشونه همانطور که به بنده هاش چشونده.


راستش روایات بسیار زیاده . تحت عناوین موت. برزخ. سکرات. قبض روح. ملک الموت. نکیر و منکر. و … من یه مقداری اش رو اوردم. کسایی که بیشتر دوست دارن بدونن ارجاعشون می دم به بحارالانوار ج 6 حدود صفحه 240 به بعد و میزان الحکمه ذیل این کلمات و کافی و خصال و  …
2. وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ   مومنون- 100

 5 نظر

سرمشق

30 دی 1390 توسط قلم

این بار می خواهم به زعم برخی ها، کودکانه بنویسم.

یادم هست وقتی انشا می نوشتیم، معلممان اول جمله را می گفت و ما کاملش می کردیم.

دلم می خواست می شنیدم صدای پر مهرش را که سخت مشتاق شنیدنش هستم.

دلم می خواست حس می کردم گرمای دستانش را و به مهر این گرما، آرامم می کرد.

دلم می خواست صدای قدم هایش را می شنیدم تا سر بلند کرده و نگاه کنم که آری! خود اوست.

دلم می خواست هایم زیاد بود موقع انشا نوشتن و همیشه در دل هم باقی می ماند.

سرمشق بعدی معلم، ایکاش بود. همیشه دلم می خواست هایم را در قالب ایکاش می گفتم و معلممان لبخند زنان، گوش می کرد به روی خود نمی آورد که تکراری است.

ایکاش می توانستم صدایش را بشنوم. ایکاش می توانستم صورتش را ببینم. ایکاش می توانستم گرمای دستانش را حس کنم.

و اکنون، معلم می گوید زیبایی ها را بنویس…می اندیشم…می نویسم:

چه زیباست وقتی کلامش را بشنوی و مست حرف هایش، دیگر هیچ کلام دیگری را کلام ندانی.

چه زیباست وقتی مهر نگاهش، با چشمانت گره بخورد و تو در مست همان یک گره، سال ها، خیره بمانی.

چه زیباست وقتی مصافحه ای می کنی و گرمای دستانش، سوزاننده ی گناهانت است و آرامش بخش خونی که در رگ های توست و به قلب و همه اعضایت می رسد…

معلم، این بار نیز می خندد. باز هم همان سه تا…می گوید بزرگ شدنت هم در همین سه بود؟!! سر به زیر می اندازم که شرمگینم. هنوز ندیدمش اخر. هنوز نشنیدمش . هنوز حسش نکردم و این ها، عشق دیرینه ایست که با من بزرگ تر شده است.

این بار از او می خواهم سرمشق بعدی را آزاد بگذارد. اجازه می دهد. می نویسم:

چقدر سخت است برای من که صدای همگان را بشنوم و از تو صدایی نشنوم1

چقدر سخت است برای من که همگان را ببینم و تو را نبینم 2

چقدر سخت است برای من که سوالی بپرسم و دیگران جوابم گویند و تو جوابم را نگویی 3...

باز هم سرمشق بعدی را می نویسم. این بار معلم است که در فکر می رود:

،هَلْ مِنْ مُعينٍ فَأُطيلَ مَعَهُ الْعَويلَ وَالْبُكاءَ؟
آيا كسى هست كه مرا يارى كند تا بسى نالة فراق و فرياد و فغان طولانى از دل بركشم؟

هَلْ قَذِيَتْ عَيْنٌ فَساعَدَتْها عَيْنى عَلَى الْقَذى؟
آيا چشمى مى گريد تا چشم من هم با او مساعدت كند و زار زار بگريد؟

هَلْ إِلَيْكَ يَابْنَ أَحْمَدَ سَبيلٌ فَتُلْقى؟
اى پسر پيغمبر آيا به سوى تو راه ملاقاتى هست؟

به معلمم نگاهی کردم و ملتمسانه از او پرسیدم: آیا امروز به فردایی منتهی می شود که بتوانم او را ببینم؟؟

هَلْ يَتَّصِلُ يَوْمُنا مِنْكَ بِعِدَهٍ فَنَحْظى؟

مولای من، آيا امروز به فردايى مى رسد كه به ديدار جمالت بهره مند شويم؟



پاورقی:

1. عَزيزٌ عَلَيَّ …. وَلا اَسْمَعُ لَكَ حَسيساً وَلا نَجْوى

2. عَزيزٌ عَلَيَّ اَنْ اَرَى الْخَلْقَ وَلا تُرى

3. عَزيزٌ عَلَىَّ أَنْ أُجابَ دُونَكَ وَ أُناغى

 3 نظر

فرصت از دست نرود

25 دی 1390 توسط قلم

دستمال به دست شده ام برای تمیز کردن خانه. وقتی تمیز شود چقدر همه جا برق می زند. پنجره ها که تمیز شود نور بیشتری به خانه می تابد. باید با فواصل کمتری دستمال به دست شوم برای تمیز کردن. خصوصا این جا گه گرد و غبارها زیادتر است. آینه گوشه سالن را تمیز می کنم. چه شفاف می بینم خودم را. خیره می شوم. نه به خودم بلکه به آینه. چقدر زیبا می شد اگر هر وقت به آینه نگاه می کردم، به جای خودم خدا را در آن می دیدم. آنوقت بود که آینه را همیشه همراه خودم می کردم. دستمال را در دست می فشرم و می اندیشم اینه منعکس می کند . من هم باید منعکس کنم 1. مگر نه این است که بنده ی خدا هستم. یاد این روزها و شب ها می افتم که چه مهربان تر شده است خداوند به ما 2. آنچنان در بخشایشش را باز کرده که انگار خطا کاری باقی نخواهد ماند 3. می اندیشم که او به من چه داده. این همه نعمت. این همه هدایت. یاد قوم موسی می افتم . که جندوقتی که موسی نبود، گوساله پرست شده اند. چند وقتیست مولایم نیست. هست اما من نمی بینمش. به خاطر همین غبارهایی که قلبم گرفته نمی بینمش. اما نشوم مانند قوم موسی. نکند بدتر از آن قوم شوم. باز آن ها به واسطه پیامبرشان و رحمت خداوند فرصت دوباره یافتند. اگر چه که توبه سختی بود. حساب کن، فرزند، پدر را و پدر، فرزندش را و مادر بچه اش را بکشد ….سخت بود اما باز هم توبه ای بود. 4 ثُمَّ عَفَوْنا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ خدایا می ترسم از زمانی که مولایم بیاید و من دیگر فرصت توبه نداشته باشم. 5 يَوْمَ يَأْتي‏ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ في‏ إيمانِها خَيْراً 6 توبه که هیچ. آنان که ایمان دارند ولی عمل صالح ندارند هم، بیچاره اند. 7


باید چه کنم که خداوند، مرا جزو دسته ی بخشیده های این روزها قرار دهد؟ چه باید بکنم؟ اضطراب سراسر وجودم را می گیرد. چه باید بکنم؟ اشک سرازیر می شود. خدایا.. چه باید بکنم که مرا ببخشی؟ من که غیر از تو کسی را ندارم. 8
- مفاتیح را باز می کنم. نوشته است خواندن فلان نماز، فلان دعا، آمرزش گناهان را دارد 9 …نماز می خوانم. مرا می بخشی؟
- قران را باز می کنم. گفته ای: وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُم 10 .. .دیگران را می بخشم، مرا می بخشی؟
- دعا می خوانم 11 ربنا.. واعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا 12 … دعایم را می پذیری؟
- دست به دامن مولا و پیامبرم می شوم که برایم طلب استغفار کنند  وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ 13 … مولا جان، برایم طلب غفران می کنی؟خدایا، الان، همه چیز در دست تواست. نه..نه…،
- من هم باید کاری بکنم. من هم باید اصلاح کنم 14. باید دستمال بدست شوم و قلبم را تمیز کنم. باید شیشه های ورودی قلبم را گردگیری کنم تا نور مغفرتت را ببینم. تو نمی بخشی مرا ؟ هيهات …ما هکذا الظن بک و لا اخبرنا بفضلک. 15

چه زیبا امید داده اند كُلَّمَا عَادَ الْمُؤْمِنُ بِالاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَةِ عَادَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِالْمَغْفِرَةِ وَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ وَ يَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ 16
تا زمانى كه مؤمن با استغفار و توبه به سوى خداوند باز مى‏گردد خداوند نيز با مغفرتش به سوى او مى‏آيد

….ممنونم خدایا به خاطر این همه امید به فضل17 و رحمتت و مغفرتت 18 .

کلام زیبای خدا و روایات زیبا رو از دست ندی. بخون ببین خدا چقدر مشتاق ماست.



1. قال رسول الله صلي الله عليه وآله : المؤمنُ مِرآةُ المؤمنِ پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : مؤمن، آينه مؤمن است. كنز العمّال:(672ـ673)

2. وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَنْبَسَةَ عَنْ دَارِمِ بْنِ قَبِيصَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَجَبٌ شَهْرُ اللَّهِ الْأَصَبُّ وَ شَهْرُ شَعْبَانَ تَتَشَعَّبُ فِيهِ الْخَيْرَاتُ وَ فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ تُغَلُّ الْمَرَدَةُ مِنَ الشَّيَاطِينِ وَ يُغْفَرُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ لِسَبْعِينَ أَلْفاً فَإِذَا كَانَ لَيْلَةُ الْقَدْرِ غَفَرَ اللَّهُ لِمِثْلِ مَا غَفَرَ فِي رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَى ذَلِكَ الْيَوْمِ إِلَّا رَجُلٌ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَخِيهِ شَحْنَاءُ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْظِرُوا هَؤُلَاءِ حَتَّى يَصْطَلِحُوا وسائل‏الشيعة ج : 10 ص : 315

3.  بِإِسْنَادِهِ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ إِلَى قَابِلٍ إِلَّا أَنْ يَشْهَدَ عَرَفَةَ   وسائل‏الشيعة ج : 10 ص : 305


4.
ثمُ‏َّ عَفَوْنَا عَنكُم مِّن بَعْدِ ذَالِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ(52)وَ إِذْ ءَاتَيْنَا مُوسىَ الْكِتَابَ وَ الْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تهَْتَدُونَ(53)وَ إِذْ قَالَ مُوسىَ‏ لِقَوْمِهِ يَاقَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُم بِاتخَِّاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلىَ‏ بَارِئكُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ذَالِكُمْ خَيرٌْ لَّكُمْ عِندَ بَارِئكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ  إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم(بقره ، 52-45) سپس شما را بعد از آن بخشيديم شايد شكر (اين نعمت را) بجا آوريد. (52)و (نيز به خاطر آوريد) هنگامى را كه به موسى، كتاب و وسيله تشخيص (حق از باطل) را داديم تا هدايت شويد. (53)و زمانى را كه موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! شما با انتخاب گوساله (براى پرستش) به خود ستم كرديد! پس توبه كنيد و به سوى خالق خود باز گرديد! و خود را [يكديگر را] به قتل برسانيد! اين كار، براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است.» سپس خداوند توبه شما را پذيرفت زيرا كه او توبه‏پذير و رحيم است.

5.  حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ
قَالَ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ فَقَالَ الْآيَاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الْآيَةُ الْمُنْتَظَرَةُ هُوَ الْقَائِمُ علیه السلام فَيَوْمَئِذٍ لَا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلِ قِيَامِهِ بِالسَّيْفِ وَ إِنْ آمَنَتْ بِمَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ آبَائِهِ  عليهم السلام. (كمال الدين و تمام النعمة    ج‏1    .  ص : 13)  از امام صادق عليه السّلام روايت كند كه ايشان در باره اين سخن خداى تعالى «روزى كه بعضى از آيات پروردگارت بيايد، ايمان هيچ نفسى كه پيشتر ايمان نياورده است به وى فايده نمى‏رساند»  فرمودند: آيات عبارت از ائمّه است و آيت منتظره، حضرت قائم عليه السّلام است و در روز ظهورش كه با شمشير بپاخيزد، ايمان كسى كه پيشتر ايمان نياورده باشد، به وى سود نرساند، گرچه به پدران گذشته وى ايمان آورده باشد.

6.
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتي‏ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ في‏ إيمانِها خَيْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ (انعام- 58 )  آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان (مرگ) به سراغشان آيند، يا خداوند (خودش) به سوى آنها بيايد، يا بعضى از آيات پروردگارت (و نشانه‏هاى رستاخيز)؟! اما آن روز كه بعضى از آيات پروردگارت تحقّق پذيرد، ايمان‏آوردن افرادى كه قبلًا ايمان نياورده‏اند، يا در ايمانشان عمل نيكى انجام نداده‏اند، سودى به حالشان نخواهد داشت! بگو: « (اكنون كه شما چنين انتظارات نادرستى داريد،) انتظار بكشيد ما هم انتظار (كيفر شما را) مى‏كشيم!» (ترجمه ایت الله مکارم شیرازی)

7. …
أَوْ كَسَبَتْ في‏ إيمانِها خَيْراً … (انعام- 58 )  ، يا در ايمانشان عمل نيكى انجام نداده‏اند

8.
الهی و ربی من لی غیرک . دعای کمیل. مفاتیح الجنان.

9.  دعای «اللهم رب شهر رمضان». این دعا  باعث آمرزش گناهان چهل ساله است. «
اللهم رب شهر رمضان الذی انزلت فیه القرآن، و افترضت علی عبادک فیه الصیام . صل علی محمد و آل محمد و ارزقتی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام و اغفر لی تلک الذنوب العظام فانه لا یغفرها غیرک یا رحمن یا علام» به مفاتیح تعقیبات مشترکه ماه مبارک رمضان رجوع کنید.

10.
وَ لا يَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبى‏ وَ الْمَساكينَ وَ الْمُهاجِرينَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ (النور : 22)   آنها كه از ميان شما داراى برترى (مالى) و وسعت زندگى هستند نبايد سوگند ياد كنند كه از انفاق نسبت به نزديكان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دريغ نمايند آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند آيا دوست نمى‏داريد خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است‏

11. قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع
عَلَيْكُمْ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ بِكَثْرَةِ الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاءِ فَأَمَّا الدُّعَاءُ فَيُدْفَعُ بِهِ عَنْكُمُ الْبَلَاءُ وَ أَمَّا الِاسْتِغْفَارُ فَتُمْحَى بِهِ ذُنُوبُكُمْ وسائل‏الشيعة ج : 10 ص : 309

12.
لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ (البقرة : 286 )  خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمى‏كند. (انسان،) هر كار (نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده و هر كار (بدى) كند، به زيان خود كرده است. (مؤمنان مى‏گويند:) پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤاخذه مكن! پروردگارا! تكليف سنگينى بر ما قرار مده، آن چنان كه (به خاطر گناه و طغيان،) بر كسانى كه پيش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداريم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مايى، پس ما را بر جمعيّت كافران، پيروز گردان‏

13.
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ (آل‏عمران : 159 )  به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‏شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد

14.
إِلاَّ الَّذينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (النور : 5  ) مگر كسانى كه بعد از آن توبه كنند و جبران نمايند (كه خداوند آنها را مى‏بخشد) زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است.

*
إِلاَّ الَّذينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (آل‏عمران : 89  ) مگر كسانى كه پس از آن، توبه كنند و اصلاح نمايند (و در مقام جبران گناهان گذشته برآيند، كه توبه آنها پذيرفته خواهد شد) زيرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است‏

*
ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيمٌ (النحل : 119 ) امّا پروردگارت نسبت به آنها كه از روى جهالت، بدى كرده‏اند، سپس توبه كرده و در مقام جبران برآمده‏اند، پروردگارت بعد از آن آمرزنده و مهربان است.

15. فرازی از دعای کمیل. مفاتیح الجنان.


16.  مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام
قَالَ: يَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ ذُنُوبُ الْمُؤْمِنِ إِذَا تَابَ مِنْهَا مَغْفُورَةٌ لَهُ فَلْيَعْمَلِ الْمُؤْمِنُ لِمَا يَسْتَأْنِفُ بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ أَمَا  وَ اللَّهِ إِنَّهَا لَيْسَتْ إِلَّا لِأَهْلِ الْإِيمَانِ قُلْتُ فَإِنْ عَادَ بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ عَادَ فِي التَّوْبَةِ قَالَ  يَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ- أَ تَرَى الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ يَنْدَمُ عَلَى ذَنْبِهِ وَ يَسْتَغْفِرُ مِنْهُ وَ يَتُوبُ ثُمَّ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ تَوْبَتَهُ قُلْتُ فَإِنَّهُ فَعَلَ ذَلِكَ مِرَاراً يُذْنِبُ ثُمَّ يَتُوبُ وَ يَسْتَغْفِرُ فَقَالَ كُلَّمَا عَادَ الْمُؤْمِنُ بِالاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَةِ عَادَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِالْمَغْفِرَةِ وَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ وَ يَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ فَإِيَّاكَ أَنْ تُقَنِّطَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّه‏ (تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة    ج‏16    ص : 79)   امام باقر عليه السّلام به محمد بن مسلم فرمود: اى محمد بن مسلم! گناهان مؤمن هر گاه از آنها توبه كند آمرزيده مى‏شود، پس مؤمن بايد براى آنچه كه بعد از توبه و مغفرت آغاز مى‏كند عمل كند. هان، به خدا سوگند كه توبه جز براى اهل ايمان نيست.  محمد بن مسلم گويد: عرض كردم: پس اگر بعد از توبه و استغفار از گناهان، دوباره به گناه باز گردد و دوباره توبه كند چگونه است؟ فرمود: اى محمد بن مسلم! آيا تو مى‏پندارى بنده مؤمنى كه بر گناهش پشيمان مى‏گردد و از آن استغفار و توبه مى‏كند خداوند توبه‏اش را نمى‏پذيرد؟  عرض كردم: آخر او اين كار را بارها انجام داده است گناه مى‏كند سپس توبه و استغفار مى‏كند.  حضرت فرمود: تا زمانى كه مؤمن با استغفار و توبه به سوى خداوند باز مى‏گردد خداوند نيز با مغفرتش به سوى او مى‏آيد و راستى كه خداوند آمرزنده مهربان است، توبه را مى پذيرد و از گناهان در مى‏گذرد پس بر حذر باش از اينكه مؤمنين را از رحمت خداوند مأيوس كنى‏.

17.
قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (يونس : 58  ) بگو: «به فضل و رحمت خدا بايد خوشحال شوند كه اين، از تمام آنچه گردآورى كرده‏اند، بهتر است!»

18 .
وَ هُوَ الَّذي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ الشورى : 25   او كسى است كه توبه را از بندگانش مى‏پذيرد و بديها را مى‏بخشد، و آنچه را انجام مى‏دهيد مى‏داند

* يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ
(التغابن : 14 ) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها بر حذر باشيد و اگر عفو كنيد و چشم بپوشيد و ببخشيد، (خدا شما را مى‏بخشد) چرا كه خداوند بخشنده و مهربان است!

* إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً
(النساء : 17) پذيرش توبه از سوى خدا، تنها براى كسانى است كه كار بدى را از روى جهالت انجام مى‏دهند، سپس زود توبه مى‏كنند. خداوند، توبه چنين اشخاصى را مى ‏پذيرد و خدا دانا و حكيم است.

وَ قَالَ الصَّادِقُ ع خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ بِالنَّاسِ يَوْمَ الْفِطْرِ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ يَوْمَكُمْ هَذَا يَوْمٌ يُثَابُ فِيهِ الْمُحْسِنُونَ وَ يَخْسَرُ فِيهِ الْمُسِيئُونَ وَ هُوَ أَشْبَهُ يَوْمٍ بِيَوْمِ قِيَامَتِكُمْ فَاذْكُرُوا بِخُرُوجِكُمْ مِنْ مَنَازِلِكُمْ إِلَى مُصَلَّاكُمْ خُرُوجَكُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّكُمْ وَ اذْكُرُوا بِوُقُوفِكُمْ فِي مُصَلَّاكُمْ وُقُوفَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّكُمْ وَ اذْكُرُوا بِرُجُوعِكُمْ إِلَى مَنَازِلِكُمْ رُجُوعَكُمْ إِلَى مَنَازِلِكُمْ فِي الْجَنَّةِ أَوِ النَّارِ وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ أَدْنَى مَا لِلصَّائِمِينَ وَ الصَّائِمَاتِ أَنْ يُنَادِيَهُمْ مَلَكٌ فِي آخِرِ يَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَبْشِرُوا عِبَادَ اللَّهِ فَقَدْ غُفِرَ لَكُمْ مَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِكُمْ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَكُونُونَ فِيمَا تَسْتَأْنِفُون
(روضة الواعظين و بصيرة المتعظين    ج‏2  ص : 352)   امام صادق (ع) فرموده است، امير المؤمنين على (ع) روز عيد فطر خطبه‏يى ايراد كرد و چنين فرمود: «اى مردم! امروز شما روزى است كه در آن به نيكوكاران پاداش داده مى‏شود و بدكاران در آن زيان مى‏كنند. امروز، شبيه‏ترين روزها به قيامت شماست. با بيرون آمدن خود از خانه‏هايتان به مصلاى خود، از بيرون آمدن از گورها و رفتن به پيشگاه خداوند ياد كنيد. و از توقف و ايستادن خود در مصلى، وقوف خود در برابر خدا را ياد كنيد و از بازگشت خود به خانه‏هايتان بازگشت خود را به جهنم و بهشت فرا ياد آريد. و اى بندگان خدا! بدانيد نزديك‏ترين و كمترين چيز كه براى مردان و زنان روزه‏گير فراهم است، اين است كه فرشته‏يى در آخرين روز ماه رمضان به آنان ندا مى‏دهد كه اى بندگان خدا! بر شما مژده باد كه گناهان گذشته شما آمرزيده شد و بنگريد كه در آينده چگونه خواهيد بود.»

* قال رسول الله صلي الله عليه وآله :
لَلّهُ أفْرَحُ بتَوبةِ عبدِهِ مِن العَقيمِ الوالِدِ، ومِن الضّـالِّ الواجِدِ ، ومِن الظّمآنِ الوارِدِ . (كنز العمّال : 10165) پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : هر آينه شادي خداوند از توبه بنده خود بيشتر است تا شادي نازايي كه بچّه مي آورد وگم كرده اي كه گمشده خود را مي يابد وتشنه اي كه به آب مي رسد. .

 

 2 نظر

انسانیم

20 دی 1390 توسط قلم

زنگ تلفن پدرم، موقع پایان سال، بارها و بارها به صدا در می آید. اقای فلانی…اینقدر پول …آقای فلانی این کار …اقای فلانی … پدرم هم، همیشه با حوصله پاسخشان را می دهد. از او می پرسم: چرا همیشه اخر سال تلفنتون زیاد زنگ می خوره؟ لبخندی می زنه و می گه : همه انسانیم. جوابش را متوحه نشدم. چه ربطی به انسان بودن ما داره. در طول سال زنگ ها کمتر به صدا در می یاد. و گاهی که پدر ، به آنان زنگ می زند، حتی جواب سلامی هم نمی شنود. می گویم چرا؟ می گوید: همه انسانیم. فکر می کنم که چرا وقتی خودشان کار دارند، تماس می گیرند و وقتی دیگران حتی برای احوالپرسی تماس می گیرند، از ترس اینکه کاری داشته باشند، پاسخی نمی دهند؟ همین طور سوال ها در ذهنم ردیف می شد. تا بزرگ تر شدم…

رفته بودم حرم. کنار ضریح حضرت معصومه. علیها السلام..خلوت بود. موقع افطار. خانمی بلند بلند می گفت: خانم، گرفتاریم . مریض داریم. مریضم رو شفا بده. آنقدر ناله هایش عمیق بود که فقط برای او دعا کردم. باز هم گوش دادم. دیگری می گفت همه معتادین را … پسر من رو هم…برایش دعا کردم. اگر چه لایق دعا نیستم. دیگری می گفت: دخترم ازدواج کنه…دیگری خانه و سرپناه…دیگری مال و وسعت رزق…دیگری…نشنیدم کسی بگوید: خانم جان، بی بی جان، متشکرم . با اینکه خیلی حاجت می دهند اما سپاس را نشنیدم. اگر پدرم بود می پرسیدم ازش چرا؟ و او می گفت: همه ما انسانیم.

وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَليلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ 1

هنگامى كه انسان را زيانى رسد، پروردگار خود را مى‏ خواند و بسوى او باز مى گردد امّا هنگامى كه نعمتى از خود به او عطا كند، آنچه را به خاطر آن قبلًا خدا را مى خواند از ياد مى ‏برد و براى خداوند همتايانى قرار مى ‏دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد بگو: «چند روزى از كفرت بهره‏ گير كه از دوزخيانى!

چقدر زیباست، داشتن درد. داشتن مشکل. داشتن سختی. اگر این ها باعث شود که همیشه به یاد خدا باشی. اگر این ها باعث شود غافل نشوی و جزو دسته کفران نعمت ها و بالتبع دوزخیان نشوی.

خدایا، غفلت از تو را نمی خواهم. اگر قرار است به عافیت و تندرستی غافل باشم، مرا دردی ده که غفلت از یادت نکنم. که تو خود این دعا را به استجابت رسانده ای. چه اینکه مولای من، تو خود گفته ای: .

..و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالسقم و لو صحّت جسمه لأفسده ذلك...2،

و هم از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به بيمارى اصلاح نمى ‏شود، و اگر تندرست باشد تندرستى ايمانش را تباه مى ‏گرداند،

وقتی بدانم، این بلا و مشکل من، کفاره گناهانم هست 3، این بلا و مشکل من، عامل یاد کردن خدایم هست، آیا راضی از این بلاها و مشکلات نخواهم شد؟ چرا . خواهم شد. راضی ام به قضا و قدرت. الحمد لله.

خدایا، ممنونتم که با بارش نعماتت، مانع می شوی که یادت را فراموش کنم. همواره مربی ام باش. آمین

 

پاورقی:

1. وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَليلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ (زمر 8)نگامى كه انسان را زيانى رسد، پروردگار خود را مى‏ خواند و بسوى او باز مى گردد امّا هنگامى كه نعمتى از خود به او عطا كند، آنچه را به خاطر آن قبلًا خدا را مى خواند از ياد مى‏ برد و براى خداوند همتايانى قرار مى‏دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد بگو: «چند روزى از كفرت بهره‏ گير كه از دوزخيانى! (ترجمه آيت الله مكارم )

2. في الحديث القدسي «و إنّ من عبادي المؤمنين لمن يريد الباب من العبادة فأكفّه عنه لئلاّ يدخله عجب فيفسده؟ و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالفقر و لو أغنيته لأفسده، و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالغنى و لو أفقرته لأفسده ذلك، و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالسقم و لو صحّت جسمه لأفسده ذلك، و إنّ من عبادي المؤمنين لمن لا يصلح إيمانه إلّا بالصحّة و لو أسقمته لأفسده ذلك، و إنّى ادبّر عبادي لعلمي بقلوبهم فإنّي عليم خبير» المحجة البيضاء، جلد1، ص: 223 از بندگان مؤمن من كسى است كه مى ‏خواهد پاره‏اى عبادتها را انجام دهد، ليكن من او را از آن باز مى‏دارم. تا خود بينى او را فرا نگيرد و ايمانش را تباه كند و نيز از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به فقر و نادارى اصلاح نمى‏شود، و اگر او را دارا و توانگر كنم، توانگرى ايمانش را تباه مى‏كند، و هم از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به بيمارى اصلاح نمى‏شود، و اگر تندرست باشد تندرستى ايمانش را تباه مى‏گرداند، و نيز از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به تندرستى اصلاح نمى‏شود، و اگر او را بيمار كنم بيمارى ايمانش را تباه مى‏سازد، و من بندگانم را با آگاهى كه به دل و انديشه آنها دارم اداره مى‏كنم، زيرا که من دانا و آگاهم.

3. رسولُ اللّه ِ صلي الله عليه وآله : إنّ المؤمنَ إذا قارَفَ الذُّنوبَ ابتُلِىَ بها بالفَقرِ ، فإن كانَ فى ذلكَ كفّارةٌ لِذُنوبِهِ وإلاّ ابتُلِىَ بالمَرضِ ، فإن كانَ ذلكَ كفّارةً لِذُنوبِهِ وإلاّ ابتُلِىَ بالخَوفِ مِن السُّلطانِ يَطلُبُهُ ، فإن كانَ ذلكَ كفّارةً لِذُنوبِهِ وإلاّ ضُيِّقَ علَيهِ عِندَ خُروجِ نفسِهِ ، حتّي يَلقَي اللّه َ حِينَ يَلقاهُ وما لَهُ مِن ذنبٍ يَدَّعِيهِ علَيهِ فَيَأمُرُ بهِ إلي الجَنَّةِ (بحار الأنوار : 81/199/56 .) پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : هر گاه مؤمن گناه كند ، به سبب آن گناهان گرفتار فقر شود . اگر آن فقر، گناهانش را پاك نكرد، به بيماري مبتلا شود واگر آن هم گناهانش را نزدود، به ترس از تعقيب قدرت حاكمه گرفتار آيد واگر اين نيز گناهانش را پاك نكرد هنگام مردن بسختي جان دهد، تا آن كه سرانجام خدا را بدون گناهي كه به سبب آن بازخواست شود ، ديدار كند ودستور رسد كه او را به بهشت برند .

* الإمامُ الرِّضا عليه السلام : المَرَضُ للمؤمنِ تَطهيرٌ ورَحمَةٌ ، وللكافِرِ تَعذِيبٌ ولَعنَةٌ ، وإنّ المَرَضَ لا يَزالُ بالمؤمنِ حتّي لا يكونَ علَيهِ ذَنبٌ . (ثواب الأعمال : 229/1 ) امام رضا عليه السلام : بيماري براي مؤمن تطهير ورحمت است وبراي كافر، عذاب ولعنت . بيماري همواره با مؤمن هست، تا آن كه گناهانش بكلي پاك شود

* رسولُ اللّه ِ صلي الله عليه وآله : ما أصابَ المؤمنَ مِن نَصَبٍ ولا وَصَبٍ ولا حَزَنٍ حتّي الهَمُّ يُهِمُّهُ إلاّ كَفَّرَ اللّه ُ بهِ عَنهُ مِن سيّئاتِهِ . (تحف العقول : 38 .) پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : هيچ رنج ودرد واندوه وحتي نگراني خاطري به مؤمن نرسد جز اين كه خداوند بدان گناهانش را بزدايد .

* رسولُ اللّه ِ صلي الله عليه وآله : إذا كَثُرَت ذُنوبُ المؤمِنِ ولم يَكن لَهُ مِن العَمَلِ ما يُكَفِّرُها ابتَلاهُ اللّه ُ بالحُزنِ لِيُكَفِّرَها بهِ عَنهُ (الدعوات : 120/288 .) پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : هر گاه گناهان مؤمن زياد شود واو را عملي نباشد كه آن گناهان را پاك گرداند ، خداوند او را به اندوه مبتلا سازد، تا بدان سبب گناهانش را بزدايد

 1 نظر

قلم

18 دی 1390 توسط قلم
دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری    
که امشب می‌نویسد زی نویسد باز فردا ری

قلم را هم تراشد او رقاع و نسخ و غیر آن    
قلم گوید که تسلیمم تو دانی من کیم باری
گهی رویش سیه دارد گهی در موی خود مالد    
گه او را سرنگون دارد گهی سازد بدو کاری
به یک رقعه جهانی را قلم بکشد کند بی‌سر    
به یک رقعه قرانی را رهاند از بلا آری
کر و فر قلم باشد به قدر حرمت کاتب    
اگر در دست سلطانی اگر در کف سالاری

سرش را می‌شکافد او برای آنچ او داند    
که جالینوس به داند صلاح حال بیماری
نیارد آن قلم گفتن به عقل خویش تحسینی    
نداند آن قلم کردن به طبع خویش انکاری

اگر او را قلم خوانم و اگر او را علم خوانم    
در او هوش است و بی‌هوشی زهی بی‌هوش هشیاری
نگنجد در خرد وصفش که او را جمع ضدین است    
چه بی‌ترکیب ترکیبی عجب مجبور مختاری
 1 نظر

اسلایدر

سلام
خوش آمدید.
ان شاالله که مطالب خوبی رو بتونم ازتون یاد بگیرم و به دعای شما به کار ببندم.
از همه دوستانی که نظر می ذارن و به بنده، نکته جدیدی یاد می دن ممنونم.
یه خواهش هم دارم، نظرات خصوصیتون رو، در موارد خیلی ضروری، برام بزارین.
سپاس.
------------------------------------
مطالب این وبلاگ، از قلم حقیر است و اگر قصور و یا نقصانی دیدید ممنون می شم متذکر شوید.
------------------------------------
شاید بپرسین اسم وبلاگم یعنی چی. تعریفش رو بخونین و مفهومش رو فکر کنین که چرا این رو انتخاب کردم. به نتیجه رسیدید خوشحال می شم با من در میون بزارین
..........
قط‌زن ابزاری است که در آخرین مرحلهٔ تراشیدن قلم‌نی، نوک آن را روی این بستر قرار داده با یک فشار ناگهانی در زاویه مطلوب قطع می‌کنند. قط‌زن در عین حال که باید سخت و غیرقابل انعطاف باشد باید در مقابل قلمتراش کمی نرمش و انعطاف داشته باشد تا به تیغه آن آسیب نرساند.

موضوعات

  • همه
  • اعتقادی
    • خداشناسی
    • انسان شناسی
  • اشعار
  • اخلاقی
  • ارتباط با خدا
  • همه
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس